۱۳۹۸ فروردین ۷, چهارشنبه

گزارش به "مادران و خانواده های خاوران"

   در مورد آغاز پیگیری سرنوشت خواهر، برادران و برادر همسرم از طرف "گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه
دوستان و همراهان گرامی،
ام البنین جلالی مهاجر (مادر بهکیش- مادرم)، ناجیه پیوندی (مادر پناهی- مادر همسرم) و منصوره بهکیش (خواهرم) به همراه هفده خانواده دیگر از کشته شدگان دهه شصت برای روشن شدن سرنوشت نامعلوم عزیزان خود، در خرداد 1393 وکیلی را برای تماس و مکاتبه با "گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه" استخدام کردند. آرزو داشتم مادرم و مادر همسرم در قید حیات بودند و می دیدند به رغم عهد شکنی آن وکیل و فعال بین المللی و شناخته شده حقوق بشر، خواسته آنان، که گامی کوچک در جهت کشف حقیقت میتواند باشد، هر چند با تاخیری طولانی به نتیجه رسیده است. افسوس که چنین نیست و آنان با غمی سنگین در دل های خود ما را ترک کردند.
*************************
در تاریخ پنجم فروردین 1398، برابر با بیست و پنجم مارس 2019، "گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه" با ارسال کپی نامه این گروه به دولت ایران در مورد تعیین سرنوشت عزیزان ام: 
1- زهرا بهکیش (اشرف) که در زمان ناپدید شدن در سوم شهریور 1362، سی و هفت ساله بود،
2- محمود بهکیش که در زمان بازداشت در سوم شهریور 1362، سی و دو ساله و در زمان ناپدید شدن در زندان گوهردشت کرج در پنجم شهریور 1367، سی و هفت ساله بود،
3- مهرداد پناهی شبستری که در زمان بازداشت در دی ماه 1362، بیست و نه ساله و در زمان ناپدید شدن در زندان اوین در نهم شهریور 1367، سی و چهار ساله بود،
4- محمدرضا بهکیش (کاظم) که در زمان ناپدید شدن در بیست و چهارم اسفند 1360، بیست و شش ساله بود،
5- محسن بهکیش که در زمان بازداشت در سوم شهریور 1362، بیست و یک ساله و در زمان ناپدید شدن در زندان اوین در بیست و چهارم اردیبهشت 1364، بیست و سه ساله بود، و
6- محمدعلی بهکیش که در زمان بازداشت در دوم شهریور 1362، نوزده ساله و در زمان ناپدید شدن در زندان گوهردشت کرج در پنجم شهریور 1367، بیست و چهار ساله بود،
رسما مرا مطلع کرده است که این گروه کاری پس از بررسی مدارک ارسالی در مورد هر یک از آنان و شهادت اینجانب، به این نتیجه رسیده است که سرنوشت نامبردگان نامعلوم بوده و از دولت ایران خواسته است که اسناد و اطلاعات لازم و قابل راستی آزمائی در مورد تعیین سرنوشت نامبردگان را در اختیار این گروه کاری قرار دهد.

*************************
دوستان و همراهان گرامی؛
در سی و چند سال گذشته، در کنار تعدادی از شما دوستان عزیز علاوه بر اینکه بر ضروری بودن پیگیری موضوع جنایت های سیاسی گسترده و سازمان یافته دولتی در داخل کشور از جمله طرح شکایت در مراجع داخلی اعتقاد داشته و به آن عمل کرده ام(1)، در جستجوی روزنه ای در معاهدات و مکانیزم های بین المللی بودم تا بتوان جمهوری اسلامی را مجبور به پاسخ گوئی کرد. امیدوار بودم که بدین ترتیب بتوان هموطنان، جامعه جهانی و به ویژه مدافعان حقوق بشر ایرانی و غیر ایرانی را به اهمیت پرداختن به این جنایت ها قانع کرد.  
در اوایل دهه نود به این نتیجه رسیدم که با توجه به ابهام عمیق در مورد سرنوشت عزیزانم، از جمله چگونگی مرگ و نا مشخص بودن محل دفن آنان، میتوانم نام خواهر، برادران و برادر همسرم را به عنوان ناپدید شده قهری در نزد "گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه" ثبت کنم تا علاوه بر پیگیری های این گروه کاری، گزارشگران ویژه ای که برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران تعیین می شوند، به دنبال روشن شدن وضعیت آنان باشند. در بهمن ماه 1391 نوشته ای را به این موضوع اختصاص دادم.(2)
به رغم اینکه میتوانستم به شکل انفرادی عمل کنم، مایل بودم در صورت امکان، این کار به شکل جمعی انجام گیرد. این ایده را با مادر بهکیش، مادر پناهی و منصوره بهکیش در داخل کشور و مسئولان و برخی از همکاران سایت بیداران در میان گذاشتم. همه از این ایده استقبال کردند. از همین رو در اواخر سال 1392 و اوایل سال 1393 کار بر روی این وکالت نامه و انتخاب وکیل آغاز شد. من به همراه مسئولان و برخی از همکاران سایت بیداران، در همفکری با خانواده ها در ایران، به ویژه منصوره بهکیش که داوطلبانه وظیفه طرح این موضوع را با مادران و خانواده های خاوران در ایران برعهده داشت، نسخه اولیه وکالت نامه را تهیه کردیم. سپس این نسخه برای اصلاح نهائی و امضاء برای خانواده ها در ایران ارسال شد.
همزمان با کار بر روی وکالت نامه، این نکته مورد بحث قرار گرفت که یک تیم از وکلا و یا یک فرد انجام وظایف تعیین شده از طرف موکلین را بر عهده گیرد. من به دلیل تجربه طولانی و ناموفق در جهت جلب حمایت وکلای حقوق بشر ایرانی در دفاع از حقوق قربانیان جنایت های دولتی دهه شصت و بستگان آنان  بر انتخاب یک تیم از وکلای حقوق بشر اصرار می کردم، با این امید که وجود وکلا با گرایش های سیاسی و ایدئولوژیک متفاوت، تا حدودی بی علاقگی آنان را خنثی نماید. اما دیگر همکاران بیداران اصرار داشتند که یک نفر برای این کار انتخاب شود. در نهایت موکلین این فرمول بندی را برای این مسئله انتخاب کردند و خطاب به وکیل انتخاب شده چنین نوشتند: " بدیهی است که در این کار بزرگ، تلاش جمعی از وکلا ضروری است و در صورت نیاز و پس از مشورت با جناب عالی، از خدمات وکلای حقوق بشر ایرانی و غیر ایرانی برای رسیدن به اهداف فوق استفاده خواهیم کرد."
در خرداد 1393، وکالت نامه بیست نفر توسط اینجانب در اختیار یکی از همکاران بیداران قرار گرفت تا در اسرع وقت به وکیل منتخب تحویل داده شود. پس از تاخیرهائی که هیچگاه توضیح مناسب برای آن ارائه نشد، در جلسه ای در اردیبهشت 1394 در دفتر کار وکیل منتخب، وی متعهد شد که کار بر روی وظایف محول شده را بلافاصله آغاز نماید. این وظایف چنین بودند:
1- پرونده ای برای هر یک از قربانیان در نزد گزارش گر ویژه سازمان ملل برای بررسی ناپدید شدگان قهری [گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه] در مورد اعدام های گسترده در سال های آغازین دهه شصت و کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 67 گشوده شود.
2- مسئله فشار بر خانواده های قربانیان کشتارهای دهه شصت و آزار و اذیت سازمان یافته بر علیه آنان، به بخشی از دستور کار گزارش گر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران اضافه شود. ما می خواهیم که به اذیت و آزار خانواده های قربانیان خاتمه داده شود و خواسته های آنان از قبیل گشودن در گورستان خاوران، حق برگزاری مراسم دهم شهریور ماه در گورستان خاوران و حق برگزاری مراسم آزادانه در منازل شخصی و در اماکن عمومی متحقق شود. 
3- تلاش گردد که گورستان خاوران از طرف نهادهای های بین المللی به عنوان محلی تاریخی به ثبت رسیده و مورد محافظت قرار گیرد.

داستان بی سرانجامی این وکالت را در جائی دیگر نوشته ام.(3)
من کار بر روی جمع آوری اطلاعات در مورد پرونده های خواهر، برادران و برادر همسرم را از سال 1391 آغاز کرده بودم. اما پس از تصمیم گیری برای دادن وکالت جمعی، کار بر روی این پرونده ها اولویت ثانویه من شد و توجه خود را بر روی وکالت جمعی متمرکز کردم. پس از جلسه اردیبهشت 1394 با وکیل منتخب، امیدوار شدم که وکیل منتخب کار بر روی وظایف محول شده را بی درنگ آغاز خواهد کرد. علاوه بر آن به دلیل مشکلات شخصی برای چند سالی نتوانستم که پیگیر پیشرفت کارها باشم.(4)
در اوایل سال 1397 تصمیم به اتمام این کار نیمه تمام گرفتم. برای من اهمیت داشت که پرونده ها را قبل از سی امین سالگرد کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 1367 برای "گروه کاری" ارسال کنم. در تاریخ سیزدهم آگوست 2018 برابر با بیست و دوم مرداد 1397، پرونده های مربوط به زهرا بهکیش، محمود بهکیش، محمدرضا بهکیش، محمدعلی بهکیش و مهرداد پناهی شبستری (برادر همسرم) را، که تنها توسط من و خانواده ام و با هزار افسوس بدون یاری هیچ نهاد یا شخصیت حقوق بشری تکمیل شده بود، برای "گروه کاری" ارسال کردم. لیست کامل مدارک ارسال شده برای هر یک از عزیزانم را در ضمیمه الف آورده ام.
چند روز پس از آن ایمیلی از طرف "گروه کاری" برای من ارسال شد که چرا پرونده مربوط به محسن بهکیش، که در پرونده خواهر و برادرانم به آن اشاره شده بود، را برای آنها ارسال نکرده ام. برای آنان توضیح دادم که پرونده آماده است، اما چون محسن تنها فرد در میان خانواده من است که قتل او بر اساس حکم یک دادگاه (هر چند غیر عادلانه) بوده و مسئولان محلی را به عنوان محل دفن وی در بهشت زهرا مشخص کرده اند و نام او به بانگ اطلاعاتی سازمان بهشت زهرا افزوده شده است(5)، از فرستادن آن منصرف شده ام. اما جهت اطلاع آنان فرم را ضمیمه پاسخ خود کردم.
پیش از سفر به ژنو برای ادای شهادت در برابر اعضای این "گروه کاری"، از پروفسور اخوان در مورد روش کار و ضرورت حضور وکیل در این جلسه را سئوال کردم. پیام اخوان، به اختصار روش کار "گروه کاری" را توضیح داد و متذکر شد که تا آنجا که ایشان اطلاع دارند نیازی به حضور وکیل در این جلسه نیست و در صورت نیاز شاید ایشان بتوانند در آن جلسه حضور یابند. از مسئولان "گروه کاری" نیز سئوال کردم که آیا حضور وکیل لازم است، پاسخ دادند که هیچ کس جز شاهد اجازه حضور نخواهد داشت. در ضمن از عفو بین الملل درخواست کردم که برای آشنائی بیشتر با روش کار "گروه کاری" با یکی از نمایندگان این سازمان در ژنو ملاقات کنم.(6) این سازمان بلافاصله یکی از نمایندگان دائم خود در ژنو را به من معرفی کرد. توضیحات این فرد برایم آموزنده بود.
در روز سیزدهم سپتامبر 2018 برابر با بیست و دوم شهریور 1397 برای ادای شهادت در برابر اعضای این "گروه کاری" در ژنو حاضر شدم.
این جلسه بیش از آنچه انتظار داشتم مثبت بود. به ویژه زمانی که در مورد وضعیت برادرم محسن بهکیش توضیح می دادم، رئیس "گروه کاری" برایم توضیح داد که به این دلیل که ما جسد محسن را ندیده و جز گفته مسئولان هیچ تائید دیگری بر دفن وی در این محل، به عنوان مثال از طریق آزمایشات ژنتیک، وجود ندارد، به احتمال زیاد این مورد نیز میتواند در زمره موارد ناپدید شدگی قهری قرار گیرد.
 در نهایت پرونده عزیزان من در جلسه یازدهم تا پانزدهم فوریه 2019 برابر با بیست و دوم تا بیست و ششم بهمن 1397 این "گروه کاری" در سارایوو مورد بررسی نهائی قرار گرفته و این گروه به این نتیجه رسیده است که سرنوشت آنان نامعلوم بوده و لازم است که جمهوری اسلامی اطلاعات لازم در مورد تعیین سرنوشت آنان را در اختیار "گروه کاری" قرار دهد.
چند نتیجه گیری مهم:
1- اطلاعات موجود موید این نکته است که اعدام شدگان دهه شصت بر طبق احکام صادر شده در دادگاه هائی که با هیچ یک از موازین بین المللی یک  دادرسی عادلانه همخوان نبوده است به قتل رسیده اند و بسیاری از آنان بدون اطلاع خانواده در گورستان های مختلف در سراسر کشور از جمله در بهشت زهرا دفن شده اند. در بیشتر موارد بستگان اعدام شدگان جسد را به چشم خود ندیده اند و هیچ مدرکی مبنی بر دفن اعدام شده در محل اعلام شده در گورستان های رسمی جز آنچه از طریق رسمی به آنان گفته شده است وجود ندارد. پیگیری "گروه کاری" در مورد تعیین سرنوشت محسن بهکیش میتواند مورد توجه بستگان اعدام شدگان دهه شصت و پس از آن قرار گیرد.  
2- با توجه به این نکته که محمود بهکیش، محمد علی بهکیش و مهرداد پناهی شبستری از جمله قربانیان کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 67 می باشند، میتوان نتیجه گرفت که به احتمال قوی همه قربانیان این کشتار بزرگ میتوانند در زمره ناپدید شدگان قهری قرار گیرند.
3- مورد زهرا و محمد رضا بهکیش میتواند مورد استناد بستگان آن دسته از قربانیان جنایت های دولتی که در زیر شکنجه جان باخته و یا در خیابان توسط ماموران حکومتی به قتل رسیده اند قرار گیرد. 

سخن آخر
وظیفه خود می دانم و با علاقه اعلام می کنم که آن دسته از بستگان کشته شدگان دهه شصت که برای ثبت نام فرزندان و عزیزان خود در نزد "گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه" به آن "وکیل و فعال بین المللی حقوق بشر" وکالت داده بودند را برای تحقق ارسال درخواست ثبت نام و پیگیری این درخواست همراهی کنم.

جعفر بهکیش

ششم فروردین 1398 برابر با بیست و ششم مارس 2019

***************************

توضیحات:
1- از همان روز اول همراهی با شما آموختم که لازم است برای بهبود شرایط زندان ها و برای حقیقت و عدالت، دو مسیر موازی قانونی را پی گرفت: مراجعه به مسئولان حکومتی برای درخواست حقوقی که همه شهروندان، از جمله زندانیان سیاسی و کشته شدگان و بستگان آنان، بر اساس قانون باید از آن برخوردار باشند و برقراری تماس با  نهادهای بین المللی ناظر بر حقوق بشر و سازمان های بین المللی غیر دولتی مانند عفو بین الملل.
2- این مقاله را میتوانید در لینک زیر ببینید:
در زمان نوشتن این مقاله از مطالب دیگری که در این زمینه نوشته شده باشد اطلاعی نداشتم. بعدا متوجه شدم که ایرج مصداقی در کتاب "سازمان ملل متحد و نقض حقوق بشر در ایران" که در زمستان 1390 منتشر شده است، به اختصار این گروه کاری را معرفی کرده است.
در ضمن محمدرضا معینی در نقد خود بر کتاب "مادران خاوران، داستان نا تمام.." به مقاله مهمی از عبدالکریم لاهیجی در این زمینه اشاره می کند، متاسفانه تلاش های من، از جمله تماس با محمدرضا معینی و عبدالکریم لاهیجی برای دسترسی به این مقاله بی نتیجه بوده است.
3- این گزارش را میتوانید در لینک زیر ببینید:
4- در شهریور 1393، ناجیه پیوندی (مادر پناهی)، مادر همسرم را از دست دادیم. هنوز در شوک غم از دست دادن ایشان بودیم که در دیماه 1394، ام البنین جلالی مهاجر (مادر بهکیش)، مادرم را نیز از دست دادیم. از دست دادن این دو برای من و خانواده ام در تبعید بسیار دردناک بود، به ویژه که فرصت در کنار ایشان بودن در دوران بیماری را از ما گرفتند و نتوانستیم در مراسم خاکسپاری ایشان در ایران شرکت کنیم.
5- از سال 1363 بارها برای دانستن محل دفن عزیزانم به سازمان بهشت زهرا مراجعه کرده ام. در آغاز تنها نام محسن بهکیش در بانگ اطلاعاتی بهشت زهرا، که در آن زمان قابل دسترسی عموم نبود، وجود داشت. اما نام های محمد رضا و زهرا بهکیش در یک دفترچه جداگانه نگاهداری می شد و مامور اطلاعاتی که در دفتر سازمان بهشت زهرا مستقر بود از دادن اطلاعات در مورد محل دفن آنان خودداری می کرد. از زمانی که بانگ اطلاعاتی بهشت زهرا برای عموم قابل دسترس شده است، ابتدا جز نام محسن، نام هیچ یک از عزیزانم در آن ثبت نشده بود. سپس نام محسن نیز از این بانگ اطلاعاتی حذف شد. ظاهرا پس از درگذشت مادرم در دیماه 1394، احتمالا به این دلیل که مادرم را در همان قبر دفن کردیم، نام محسن دوباره به این بانگ اطلاعاتی افزوده شده و برای عموم قابل دسترس است.
6- من تمایل داشتم که در صورت نیاز از دو نهاد بین المللی غیر دولتی یعنی "عفو بین الملل" و "فدراسیون جهانی نهادهای حامی حقوق بشر" در جهت تقویت اقدامات خود یاری بخواهم. اما متاسفانه تجربه من در ارتباط با "فدراسیون جهانی" ناامید کننده بود. من در فاصله شهریور 1396 تا شهریور 1397، رونوشت شکایت های خود به حسن روحانی و دادستان عمومی تهران را برای روسای این دو سازمان نیز ارسال کرده بودم، اما متاسفانه هیچ ندائی از سوی "فدراسیون جهانی" در جهت حمایت از اقدامات من شنیده نشد، حتی از دادن یک پاسخ خشک و خالی هم دریغ کردند. در حالی که رئیس عفو بین الملل هر بار رونوشت شکایت های مرا برای افراد مسئول وضعیت ایران در این سازمان ارسال کرده و مرا در جریان این اقدام قرار دادند.








ضمیمه الف:
لیست کامل مدارکی که برای هر یک از عزیزانم ارسال کرده ام:

1- زهرا بهکیش:
- فرم پر شده مکاتبه با "گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه"، به زبان انگلیسی،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نامه مورخ 20 خرداد 1363 مادرم به یکی از مسئولان در مورد وضعیت محمود و جعفر بهکیش در زندان، عدم اطلاع از وضعیت محسن و محمدعلی بهکیش پس از بازداشت آنان در شهریور 1362و نامعلوم بودن سرنوشت زهرا بهکیش،
- ترجمه رسمی به انگلیسی بخشی از کتاب زهره تنکابنی در مورد زهرا بهکیش. در فرم متذکر شدم که تاریخی که زهره تنکابنی در کتاب خود ذکر می کند با تاریخ بازداشت زهرا بهکیش همخوان نیست و نیاز به  کسب اطلاعات بیشتر از زهره تنکابنی دارد. متاسفانه تلاش برای روشن شدن مسئله بی نتیجه بود.
- ترجمه رسمی به انگلیسی نتیجه جستجو در بانگ اطلاعاتی سازمان بهشت زهرا که نشان می دهد نام زهرا بهکیش در آن ثبت نشده است،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه حدود دویست تن از بستگان کشته شدگان در تاریخ پنجم دی 1367،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه جعفر بهکیش به محمد خاتمی در آذر 1377،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه جعفر بهکیش به حسن روحانی در شهریور 1397،
- ترجمه به زبان انگلیسی نامه جعفر بهکیش به عباس جعفری دولت آبادی،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت رسمی جعفر بهکیش در دادگاه های عمومی تهران شامل فرم رسمی و ملحقات آن.

2- محمود بهکیش:
- فرم پر شده مکاتبه با "گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه"، به زبان انگلیسی،
- شهادت یکی از هم بندان محمود بهکیش که تا پنجم شهریور 1367، روزی که بنا بر شهادت هم بندان، محمود به مقابل هیئت مرگ در زندان گوهردشت برده شده و سپس ناپدید شده است، با وی در یک بند زندانی بوده است، این شهادت در تیر ماه 1394 اخذ شده است،
- فرم پر شده مکاتبه با "گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه"، به زبان انگلیسی توسط یکی از هم بندهای محمود بهکیش در بند فرعی بیست زندان گوهردشت،
- ترجمه رسمی به انگلیسی بخشی از کتاب یک جنگل ستاره دارد به قلم علیرضا بهبودی که تا اواخر 1366 با محمود بهکیش در زندان گوهردشت هم بند بوده است،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نامه محمود بهکیش به پدر و مادر از زندان گوهردشت، مورخ اول مهر 1364،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نامه محمود بهکیش به پدر و مادر از زندان گوهردشت، مورخ 19 تیر 1367،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نتیجه جستجو در بانگ اطلاعاتی سازمان بهشت زهرا که نشان می دهد نام محمود بهکیش در آن ثبت نشده است،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نامه مورخ 20 خرداد 1363 مادرم به یکی از مسئولان در مورد وضعیت محمود و جعفر بهکیش در زندان، عدم اطلاع از وضعیت محسن و محمدعلی بهکیش پس از بازداشت آنان در شهریور 1362و نامعلوم بودن سرنوشت زهرا بهکیش،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه حدود دویست تن از بستگان کشته شدگان در تاریخ پنجم دی 1367،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه جعفر بهکیش به محمد خاتمی در آذر 1377،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه جعفر بهکیش به حسن روحانی در شهریور 1396،
- ترجمه به زبان انگلیسی نامه جعفر بهکیش به عباس جعفری دولت آبادی در خرداد 1397،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت رسمی جعفر بهکیش در دادگاه های عمومی تهران شامل فرم رسمی و ملحقات آن.

3- محمدرضا بهکیش:
- فرم پر شده مکاتبه با "گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه"، به زبان انگلیسی،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نتیجه جستجو در بانگ اطلاعاتی سازمان بهشت زهرا که نشان می دهد نام محمدرضا بهکیش در آن ثبت نشده است،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه حدود دویست تن از بستگان کشته شدگان در تاریخ پنجم دی 1367،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه جعفر بهکیش به محمد خاتمی در آذر 1377،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه جعفر بهکیش به حسن روحانی در شهریور 1396،
- ترجمه به زبان انگلیسی نامه جعفر بهکیش به عباس جعفری دولت آبادی در خرداد 1397،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت رسمی جعفر بهکیش در دادگاه های عمومی تهران شامل فرم رسمی و ملحقات آن.


4- مهرداد پناهی شبستری:
- فرم پر شده مکاتبه با "گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه"، به زبان انگلیسی،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نامه مهرداد پناهی شبستری به مادرش از زندان اوین در تاریخ 25 فروردین 1365،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نامه مهرداد پناهی شبستری به مادرش از زندان اوین در تاریخ 16 اسفند 1365،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نامه مهرداد پناهی شبستری به مادرش از زندان اوین که در مرداد 1367 نوشته شده است، در نامه تنها ماه و سال نوشتن نامه ذکر شده است و خبر از آزادی قریب الوقوع خود می دهد،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نتیجه جستجو در بانگ اطلاعاتی سازمان بهشت زهرا که نشان می دهد نام مهرداد پناهی شبستری در آن ثبت نشده است،
- ترجمه انگلیسی رسید پول به تاریخ 9 آبان 1367، بنا بر شهادت های موجود، مهرداد در روز نهم شهریور ماه 1367 به جلوی هیئت مرگ برده شده و پس از آن ناپدید شده است. مسئولین زندان 2 ماه پس از مرگ مهرداد هنوز از خانواده او پول دریافت می کرده اند،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه حدود دویست تن از بستگان کشته شدگان در تاریخ پنجم دی 1367،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه جعفر بهکیش به محمد خاتمی در آذر 1377،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه جعفر بهکیش به حسن روحانی در شهریور 1396،
- ترجمه به زبان انگلیسی نامه جعفر بهکیش به عباس جعفری دولت آبادی در خرداد 1397،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت رسمی جعفر بهکیش در دادگاه های عمومی تهران شامل فرم رسمی و ملحقات آن.

5- محسن بهکیش:
- فرم پر شده مکاتبه با "گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه"، به زبان انگلیسی،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نتیجه جستجو در بانگ اطلاعاتی سازمان بهشت زهرا که نشان می دهد نام محسن بهکیش در آن ثبت شده است،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نامه مورخ 20 خرداد 1363 مادرم به یکی از مسئولان در مورد وضعیت محمود و جعفر بهکیش در زندان، عدم اطلاع از وضعیت محسن و محمدعلی بهکیش پس از بازداشت آنان در شهریور 1362و نامعلوم بودن سرنوشت زهرا بهکیش،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه حدود دویست تن از بستگان کشته شدگان در تاریخ پنجم دی 1367،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه جعفر بهکیش به محمد خاتمی در آذر 1377،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه جعفر بهکیش به حسن روحانی در شهریور 1396،
- ترجمه به زبان انگلیسی نامه جعفر بهکیش به عباس جعفری دولت آبادی در خرداد 1397،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت رسمی جعفر بهکیش در دادگاه های عمومی تهران شامل فرم رسمی و ملحقات آن.

6- محمدعلی بهکیش:
- فرم پر شده مکاتبه با "گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه"، به زبان انگلیسی،
- شهادت یکی از کسانی که تا پنجم شهریور 1367، روزی که محمدعلی به مقابل هیئت مرگ در زندان گوهردشت برده شده و سپس ناپدید شده است، با وی در یک بند زندانی بوده است، این شهادت در تیر ماه 1394 اخذ شده است،
- فرم پر شده مکاتبه با "گروه کاری در مورد ناپدید شدگان قهری و غیر داوطلبانه"، به زبان انگلیسی توسط یکی از هم بندهای محمدعلی بهکیش در بند فرعی بیست زندان گوهردشت،
- ترجمه رسمی به انگلیسی بخشی از کتاب یک جنگل ستاره دارد به قلم علیرضا بهبودی که با محمدعلی بهکیش در زندان گوهردشت هم بند بوده است،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نامه محمدعلی بهکیش به خواهرش از زندان گوهردشت، مورخ 25 بهمن 1366،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نتیجه جستجو در بانگ اطلاعاتی سازمان بهشت زهرا که نشان می دهد نام محمدعلی بهکیش در آن ثبت نشده است،
- ترجمه رسمی به انگلیسی نامه مورخ 20 خرداد 1363 مادرم به یکی از مسئولان در مورد وضعیت محمود و جعفر بهکیش در زندان، عدم اطلاع از وضعیت محسن و محمدعلی بهکیش پس از بازداشت آنان در شهریور 1362و نامعلوم بودن سرنوشت زهرا بهکیش،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه حدود دویست تن از بستگان کشته شدگان در تاریخ پنجم دی 1367،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه جعفر بهکیش به محمد خاتمی در آذر 1377،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت نامه جعفر بهکیش به حسن روحانی در شهریور 1396،
- ترجمه به زبان انگلیسی نامه جعفر بهکیش به عباس جعفری دولت آبادی در خرداد 1397،
- ترجمه به زبان انگلیسی شکایت رسمی جعفر بهکیش در دادگاه های عمومی تهران شامل فرم رسمی و ملحقات آن.