رضا افشاری در شماره 2 جلد 34 فصلنامه حقوق بشر به تاریخ می 2012، مقاله بسیار
مهمی را با عنوان "ایران:
انسانشناسی درگیر در گفتمان و عمل حقوق بشر" و در نقد دیدگاه های
انسانشاسان در مورد ارزشهای عملی مکانیزمهای سنتی در جوامع در حال توسعه از جمله
کتاب "سیاست حقوق زنان در ایران" نوشته آرزو اصانلو منتشر کرد. در همان
زمان لینک مقاله را با برخی از مقالات مرتبط در فیس بوکم و برای تنی چند از دوستانم ارسال کردم، با این امید که کسی فرصت
بیابد که آنرا ترجمه کند و در اختیار
خوانندگانی که به زبان اصلی دسترسی ندارند قرار دهند. متاسفانه هیچ کس فرصت آنرا
نیافت. من خلاصه این مقاله مهم را ترجمه و در انتهای همین مطلب آورده ام.
اما جالب است که بحثهای طرح شده توسط آرزو اصانلو، با اندک تغییراتی از
طرف خانم وسمقی، سارا شریعتی و دیگران طرح می شود و این نگرش مورد استقبال برخی از
فعالین سکولار نیز قرار می گیرد. همین چند روز پیش بود که خانم سارا شریعتی در مطلبی با عنوان "جنبش
مساجد: نمونه ای موفق در سازماندهی زنانه" نوشته بودند که: "زنان
نوگرای دینی ... بدون پیوستن با زیست اجتماعی عامه زنان و حضور در اشکال سنتی
تجمعات آنان، جریان روشنفکری خود را از مهمترین منبع تغذیه و حیاتش که عامه ی مردم
باشند محروم خواهد ساخت و آسیب پذیر میماند". و منظور خانم شریعتی جلسات
زنانه در منازل و یا مساجد است. من این جلسات را به خوبی می شناسم، سالها مادرم هر
ماه چنین جلسه ای را در خانه امان برگزار می کرد. خانم شریعتی درست می گویند،
میهمانی های زنانه بود، به بهانه روزه خوانی. اما اینکه به قول رضا افشاری به آن
لباس پست مدرن بپوشانیم، دیگر جزو معجزات روشنفکران دینی است. در سالهای دهه بیست
و سی و چهل شاید جلسات روزه خوانی تنها روزنه ای بود که زنان میتوانستند گرد هم
آیند، اما جامعه ایران شاهد تغییرات شگرفی بود، که انقلاب اسلامی نه تنها این
تحولات را متوقف کرد، بلکه بسیاری از روزنه ها مسدود شد و تلاش شد که تنها مجرای
مجاز برای زنان به همان جلسات روزه خوانی زنانه که خانم شریعتی آنرا نمونه موفقی
از سازماندهی زنانه می نامند، محدود بماند. نسخه مبسوطی از این نگاه را خانم آرزو اصانلو
در فصل سوم کتاب خود درباره جلسات قران ارائه داده اند.
به گمانم رضا افشاری به درستی به این نکته اشاره می
کند که تمجید از جلسات قران به عنوان یکی از مهمترین مواردی که زنان حقوق خود را
در آن می اموزند و مشارکت اجتماعی را فرا می گیرند، عملا این نکته را کتمان می کند
که اهمیت یافتن این جلسات نه تنها نشانه ای از یک عقبگرد تاریخی است، بلکه خود به
مکانیزم کنترل و اعمال قدرت تبدیل می شود. زنان روشنفکر دینی و کسانی که به این
گروه احساس نزدیکی می کنند، گویا برایشان پارتی های خصوصی زنان و مردان جوانی که
در گوشه و کنار شهرهای بزرگ و کوچک برگزار می شوند، وجود خارجی ندارند، جلساتی که
نه با قدرت که بر قدرت هستند.
پردیس مهدوی (نویسنده کتاب: خیزشهای
احساساتی: سکسوال رولوشن در ایران) که تقریبا همزمان با آرزو اصانلو در ایران
است و بر روی پروژه دکترایش کار می کند، به جنبه ای دیگر از زندگی اجتماعی توجه می
کند: زنان جوانی که با لباس پوشیدن، باریک کردن روسری های رنگی، استفاده از
مانتوهائی که دیگر به کیسه شبیه نیست، شرکت در پارتی ها عملا به مقابله و نبردی
جدی با حکومت اسلامی مشغول هستند و عملا در یک تلاش خستگی ناپذیر حقوق خود را بر
جمهوری اسلامی تحمیل می کنند. روشنفکر دینی ما میخواهد این بخش از جامعه که پردیس
مهدوی به آن پرداخته است نادیده گرفته شود. همچنین گویا بخشی از رادیکالها در
اروپا و آمریکا، هراسان از دخالتگری های جورج بوش پسر و متحدان وی، عملا به
نگاههائی مانند آنچه از طرف آرزو اصانلو و سارا شریهتی و دیگران تبلیغ می شود
میدان می دهند. اما به قول رضا افشاری این گفتمان راهکار عملی مشخصی را برای جنبش
حقوق بشر به همراه ندارد.
رضا افشاری؛ فصلنامه حقوق بشر؛ شماره 2 جلد 34؛ می 2012
خلاصه مقاله:
گرایشی جدید در تحقیقات حقوق بشر انعکاسی از نفوذ
ادعاهای نسبیت فرهنگی است که معمولا توسط نخبگان سیاسی دولتهای اقتدارگرای غیر
غربی پیش کشیده می شود. این گرایش اکادمیک که در آن جهانی گرائی (یونیورسالیزم) با
نسبیت فرهنگی ترکیب می شود و ایده "جهانی گرائی پیرایش شده" یا "جهانی
گرائی تعدیل شده" به وجود می اید. "سیاست حقوق زنان در ایران" که
توسط آرزو اصانلو، یک انسان شناس، نوشته شده است، به خوبی در این سبک مد روز می
گنجد. من این مطالعه قوم شناسی را با علاقه و برای درک نتایج که بر آن مترتب است،
خواندم. چه نتایجی از این کندو کاو حاصل می شود؟ به عنوان یک حامی غیر تعدیل شده جهانی
گرائی، من استانداردهای اخذ شده از مدل اعلامیه جهانی حقوق بشر را مورد استفاده
قرار می دهم. چگونه میتوانم رویکرد یا روش خود را در بررسی و ارائه نقض حقوق بشر
در دولت-ملت معاصر ایران اصلاح کنم؟ این کندوکاو قوم شناسانه درخواستی است جهت بازنگری
در گفتمان و عمل حقوق بشر. هر چند نتیجه گیری من این است که این کندو کاو به سختی راهنمائی
معنی دار و یا حتی توصیه ای مبهم، ارائه کرده است. توصیه و راهنمائی هائی دارای
ارزش عملی برای ناظران و محققان حقوق بشر، که لازم است با در نظر داشتن مداوم قربانی،
بر مسئله وقوع نقض حقوق بشر متمرکز باشند.
جعفر بهکیش
9 مارس 2013
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر