۱۳۹۲ مرداد ۱۹, شنبه

آیا حقوق قربانیان و بستگان قربانیان نقض سیستماتیک و گسترده حقوق بشر در دهه شصت نیز حقوق بشراست؟

1- قطعنامه اخیر "فدارسیون جامعه های حقوق بشر" که به پیشنهاد "جامعه حقوق بشر ایران" در مورد نقص حقوق بشر در ایران صادر شد، از همه چیز سخن گفته شده است. اما احتمالا از نظر تهیه کنندگان این قطعنامه، فشارها بر بستگان اعدام شدگان دهه شصت، ممانعت از برگزاری مراسم در خاوران، بستن درهای خاوران، گماردن مامورین برای ایجاد مزاحمت دائمی برای بستگان قربانیان و کسانی که می خواهند به این گورستان بیایند و بازداشتها و احضارهای بستگان اعدام شدگان برای ممانعت از برگزاری مراسم در گورستان خاوران و حتی منازل شخصی آنان، موضوع قابل اهمیتی، که در این قطعنامه ذکری از آن به میان بیاید نیست. 
2- در سالهای اخیر، تلاش کرده ام که از فعالین مدنی و حقوق بشری که به خارج کشور مهاجرت کرده اند بپرسم که چرا در مقابل فشارها بر بستگان اعدام شدگان سکوت کرده و آنان را نادیده گرفته اند؟ از آنان پرسیده ام که آیا به گورستان خاوران رفته اند؟ این گورستان چه اهمیتی برای مبارزان حقوق بشر دارد؟ متاسفانه در بیشتر موارد این فعالین از دادن پاسخ و حتی از وارد شدن در یک گفتگو، احتراز کردند.
3- به طور اتفاقی یکی از فعالین "کمپین 88"، که قصد آنرا داشتند دولت کانادا را متقاعد کنند که کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 67 را به عنوان جنایت علیه بشریت به رسمیت بشناسد را ملاقات کردم و از او جویا شدم که پروژه اتان به کجا کشیده است؟ در پاسخ گفت، که تصمیم گرفته اند که 15 آگوست را به عنوان روز یادآوری کشتار بزرگ تابستان 67 طرح کنند. به ایشان گفتم که 24 سال است که بستگان قربانیان آن کشتار بزرگ، در دهم شهریور (اول سپتامبر) بزرگداشت یاد قربانیان را در گورستان خاوران برگزار کرده اند. به ایشان گفتم که تاسف آور است کسانی که در جستجوی حقیقت و عدالت هستند، اهمیت این روز تاریخی را ندانسته اند. فعالین این کمپین، پذیرفتند که این تلاش اهمیت تاریخی دارد و روز اول سپتامبر را به عنوان روز به یاد آوردن آن جنایت به پارلمان کانادا پیشنهاد کردند. اما در تمام مدارک منتشر شده به انگلیسی و فارسی، از مادران و پدران و همسران و فرزندان و بستگان قربانیان، که علیرغم همه فشارها حافظ حافظه ما بودند سخنی گفته نشده است. حتی اشاره ای به اهمیت تاریخی این روز نشده است. دهم شهریور، در ادبیات این دوستان، تاریخی ندارد، روزی است که گویا به دلخواه انتخاب شده است. 
اینها تنها نمونه هائی است از آنچه ما فراموشی می نامیم و نشانی است از سیاست حقوق بشر در ایران.
*********************************
چندی قبل با دوستانم در مورد اینکه چرا "مادران میدان مایو" آرژانتین به یک صدای جهانی تبدیل شدند و بستگان ما در خاوران، فراموش شده اند صحبت می کردیم، من به این نکته اشاره کردم که علاوه بر اینکه فضای سیاسی جامعه آمریکای لاتین و به طور مشخص آرژانتین با آنچه ما در ایران مشاهده می کنیم، متفاوت است، بر این نکته تاکید کردم که در آمریکای لاتین، جنبش دادخواهی بخشی جدائی ناپذیر از جنبش حقوق بشر بود و بسیاری از فعالین و نهادهای حقوق بشر با تمام امکانات خود از آن دفاع می کردند. فعالین حقوق بشر در آنجا، یار و همراه بستگان قربانیان جنایتهای حکومت نظامی آرژانتین بودند. اما در ایران ما شاهد چنین همراهی از طرف فعالین حقوق بشر نیستیم. بسیاری از آنان ترجیح می دهند که دهه شصت و همه جنایتهای آن و بستگان قربانیان که تلاش می کنند که آن جنایتها از حافظه جمعی ما پاک نشود، به فراموشی سپرده شوند.
از همین رو بستگان قربانیان در شرایطی که جمهوری اسلامی، در سی و چند سال گذشته، به شکلی سیستماتیک و به تمام روشهای ممکن سیاست به سکوت وادار کردن آنان را دنبال کرده است، با این معضل روبرو هستند که چگونه میتوان فعالین سیاسی، مدنی و حتی فعالین حقوق بشر را متقاعد کرد که حقوق قربانیان و بستگان قربانیان نقض سیستماتیک و گسترده حقوق بشر در دهه شصت نیز حقوق بشر است 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر