۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

نگاهی متفاوت به علل شکست سیاستهای دولت برای کاهش آلودگی هوا در تهران

در اواخر سال 1999 مشغول تحصیل در کالج سلطنتی لندن بودم که خبری در روزنامه های ایران نظرم را جلب کرد. شهردار تهران مذاکراتی را با ژاپنی ها در مورد طرحی برای کاهش آلودگی هوای تهران آغاز کرده بود. بر اساس گزارش منتشر شده صحبت از یک قرار داد 2 میلیارد دلاری بود. مسئله آلودگی هوای تهران علاوه بر اینکه یک معضل اجتماعی بود، به لحاظ شخصی نیز برایم حائز اهمیت بود. هربار که به مناطق پر رفت و آمد تهران می رفتم، برای 48 ساعت مداوم سردردی عذاب آور را باید تحمل می کردم.
همچنین به نظرم می رسید در امور شهروندی، بدون مشارکت مردم امکان اصلاح امور حتی با بهترین تکنولوژی ها بسیار پرهزینه و یا اصولا میسر نخواهد بود. به این نتیجه رسیده بودم که دست اندرکاران جمهوری اسلامی، حتی زمانی که قصد اصلاح امور را دارند، مردم را تنها به عنوان رعایائی در نظر می گیرند و از مشارکت دادن آنان در امور پرهیز می کنند. برای آنکه بی ربط حرف نزده باشم یک مثال کوچک بیاورم:
در سال 74-75 در آپارتمانی که در ته کوچه ای قرار داشت که به بزرگراه در حال احداث حکیم منتهی می شد زندگی می کردم. این کوچه درست در مقابل پارک نیلوفر واقع شده بود. البته در آن زمان هنوز پل بزرگراه حکیم بر روی بزرگراه اشرفی اصفهانی زده نشده بود و به همین دلیل رفت و آمد در این خیابان زیاد نبود. اما به دلیل پهن بودن خیابان و آسفالت خوب و خلوتی آن ماشینها با سرعت در آن رفت و آمد می کردند. شهرداری راهی سنگلاخ را به خیابان پشتی باز و پل این کوچه را به بزرگراه حکیم خراب کرده تا از بروز حادثه ای ناگوار جلوگیری کند. به نظرم می رسید که نگرانی شهرداری از خطرات احتمالی درست است و لازم است برای این مشکل چاره ای اندیشیده شود.
اهالی که راه باز شده به خیابان پشتی را نامناسب می دیدند (حقیقتا هم چنین بود و هر بار که از اینراه می رفتم، نگران بودم که ماشینم پنجر شود) و احتمالا به دلیل اینکه راه مستقیم به خیابان نزدیکتر و ساده تر به نظر می رسید، هر بار که شهرداری پل کوچه به خیابان را تخریب می کرد، اهالی دوباره، با ریختن خاک در جوب کنار خیابان، دسترسی به خیابان را بر قرار می کردند. این کشاکش ماهها ادامه داشت. به یکی از دوستانم که در شهرداری تهران کار میکرد، مراجعه کردم و به او گفتم که شهرداری منطقه یکی را برای صحبت و مذاکره با مردم بفرستد تا مگر این مشکل حل و فصل شود. آن دوست محترم، به من از نوع دیدگاهی که در شهرداری عمل می کند صحبت کرد و اینکه در این مملکت، لازم است مثل رضا شاه عمل شود تا بشود کارها را پیشبرد. از آنطرف هم صحبتهایم با یکی دو نفر از اهالی کوچه برای حل و فصل این مسئله به نتیجه ای نرسید. قصدم از آوردن این داستان آن بود، که در پیشبرد اموری که به شهروندان مربوط است، لازم است مشارکت آنان را تامین و تشویق و با مشارکت آنان به راه حلی مناسب دست یافت.
به ماجرای آلودگی هوای تهران بازگردم. در آن سال درسی داشتم به نام محیط زیست و لازم بود که هر کدام از دانشجویان روی یک پروژه کوچک کار کنیم. من با استادم، پروفسور آرکومانیس (پروفسور آرکومانیس از چهره های شناخته شده بین المللی در مهندسی موتورهای احتراق داخلی است)، در مورد مسئله آلودگی هوا در تهران صحبت و پیشنهاد کردم که پروژه ام را در مورد راه های کاهش آلودگی هوا در تهران انجام بدهم. از من پرسید: "چه تکنولوژی برای کنترل احتراق در ماشینها در ایران مورد استفاده قرار گرفته است." پاسخ دادم که تقریبا همه ماشینها کاربراتوری هستند. به من گفت که هیچ راه حلی برای آن وجود ندارد. اصرار کردم که علیرغم آن علاقه مند هستم که این پروژه را انجام دهم، استدلال اصلی من آن بود که در دهه شصت و هفتاد میلادی برخی از شهرهای بزرگ دنیا، از جمله لوس آنجلس، با مشکل مشابهی دست به گریبان بوده اند و توانسته بودند، در حالی که بیشتر ماشینها در آن زمان کاربراتوری بودند، به شکلی موثر آلودگی هوا را کاهش دهند. با اکراه پذیرفت که پروژه ام را در مورد آلودگی هوا در تهران انجام بدهم.
مطالعاتم را در این جهت شروع کردم و وقت زیادی را صرف کردم تا مطالبی در مورد تجربیات شهرهای بزرگی که با مشکلات مشابه دست به گریبان بودند را بیابم. همچنین لازم بود تا اطلاعات دقیق و موثق از آلاینده های هوای تهران به دست آورم. به تمام نهادهایی که ممکن بود تماس گرفتم. شرکت های وابسته به شهرداری که مطلقا حاضر به همکاری نبودند و علیرغم انکه گفته می شد به شکل مداوم، آلودگی هوای تهران اندازه گیری می شود، اما این شرکتها از دادن اطلاعات خودداری می کردند. تماسهایم با دفتر ریاست جمهوری، مجلس و حتی توسل به سفارت و خبرگزاری جمهوری اسلامی در لندن، نیز حاصلی نداشت. در انتها به این نتیجه رسیدم که اطلاعات مربوط به الودگی هوای تهران جزو اسرار امنیتی نظام است. به خاطر آوردم که در سالها کار مداومم در زمینه تصفیه آب به این مسئله برخورد کرده بودم که آزمایش میکروبیولوژی آب تهران ممنوع بود و من که بخشی از کارم طراحی سیستمهای تصفیه اب برای بیمارستانهای تهران بود، مجبور بودم که نمونه های آب لوله کشی تهران را به عنوان نمونه آب چاه به آزمایشگاه شرکت آب و فاضلاب تهران بفرستم. بالاخره توانستم اطلاعاتی در مورد آلودگی هوای تهران را از طریق دانشگاه شیکاگو به دست آورم و از همین اطلاعات در گزارش استفاده کردم.
مطالعاتم در مورد تجربیات دیگر شهرهای بزرگ، مرا به این نتیجه رساند که بیشتر این شهرها، کنترل مداوم بر منظم کار کردن ماشینها را به عنوان یکی از مهمترین راه های کاهش الودگی مورد استفاده قرار داده اند. به ویژه در مورد لوس آنجلس طرحهای اجرا شده در اواخر دهه 60 میلادی، سبب کاهش چشمگیر میزان دود سیاه (که سبب ایجاد لایه ای تیره بر فراز شهر شده بود)شد. دستاورد بزرگی بود. سپس با رشد تکنولوژی و تحقیقات، به تدریج کاهش دیگر آلاینده ها نظیر اکسیدهای کربن، اکسیدهای نیتروژن و دزات معلق که بر روی سلامتی انسانها تاثیرات ناگواری دارند، در مرکز توجه قرار گرفت. برای حصول اهداف تعیین شده برای کاهش الاینده ها، شرکتهای تولیدی موظف هستند تا تکنولوژی های مناسب را جایگزین تکنو لوژی های قدیمی نمایند. به ویژه فشار افکار عمومی، که از طریق آموزش در مدارس، دانشگاهها و یا وسایل ارتباط جمعی نظیر روزنامه و تلویزیون و یا فعالیتهای گسترده تبلیغاتی نهادهای مدنی مدافع محیط زیست، بر اهمیت کاهش آلودگی هوا واقف شده بودند، سبب شده است که دولتها در اعمال سیاستهائی لازم الاجرا در این زمینه اقدام نمایند.
اما متاسفانه، نگاهی به سیاستهای دولت و شهرداری تهران، نشان می دهد که این نهادها، در تدوین و اجرای سیاستی مناسب با شکست روبرو شده اند. علل شکست طرحهای دولت در این زمینه چیست؟ جستجویم برای یافتن پاسخ به این سئوال، توجه مرا به مسائل اجتماعی جلب کرد. در تجربیاتم دریافته بودم که در تهران به راحتی میتوان با دادن اندک پولی گواهی لازم را دریافت کرد و می دانستم که بسیاری حاضر هستند که با پرداخت این پول "مشکل" خود را حل کنند. جالب توجه آن است که این مشکل، از دید کارشناسن پنهان نمانده است. از جمله در گزارشی که توسط آصف فائز و همکاران در مورد کاهش آلودگی هوا در شهرهای بزرگ، به سفارش بانک جهانی، تهیه شده، به این مشکل پرداخته شده است. از جمله نویسندگان این گزارش وجود فساد گسترده در این کشورها را یکی از مهمترین موانع برای اجرای طرحهای کاهش آلودگی هوا می دانند. راه حلی که این گزارش برای مبارزه با فساد گسترده در این کشورها ارائه داده بود، مشارکت دادن نهادهای مدنی در کنترل آلودگی هوا در شهرهای بزرگ بود.
در گزارشی نهایی از جمله پیشنهاد کرده بودم
1- گروه کاری که شامل نمایندگان سازمانهای مستقل دانشجوئی، کارگری، کارمندی، روزنامه نگاران، مدافعان محیط زیست و دانشمندان باشد، تشکیل گردیده و در تدوین و اجرای طرحهای شهرداری تهران برای کاهش آلودگی هوای تهران مسئولیت و مشارکت داشته باشند.
2- برنامه های گسترده آموزشی تدوین و در مدارس، دانشگاهها، کارخانه ها و ادارات ارائه گردد.
3- پخش برنامه های آموزشی در پربیننده ترین ساعات تلویزیون.
4- اختصاص یک ستون در روزنامه های پر تیراژ به مسئله آلودگی هوا.
5- ارائه گزارش دقیق روزانه از میزان الاینده در هوای تهران در اخبار سراسری و روزنامه ها.
در همینجا لازم است بر این نکته تاکید کنم که مسئله آلودگی هوا در تهران، فقط به بد کار کردن و مصرف بالای خودروهای شخصی مربوط نیست. عدم وجود سیاستهای تشویقی برای استفاده از انرژی های تجدید پذیر (انرژی های تجدید پذیر مانند انرژی خورشیدی، به دلیل ارزانی انرژی های فسیلی مقرون به صرفه نیستند و در بسیاری از کشورها غربی از جمله کانادا سیاستهای تشویقی برای این امر در نظر گرفته شده است)، تاکید بیش از اندازه بر استفاده از خودروهای شخصی در رفت و آمدهای شهری و بین شهری (مدلی که بیشتر در آمریکای شمالی وجود دارد)، اثرات موقعیت جغرافیائی تهران در افزایش آلودگی هوای این شهر، تمرکز صنایع در اطراف و به ویژه در غرب تهران و دلایل بسیار دیگری که ذکر آنها در حوصله این مقاله نیست نیزبه دشواری یافتن راه حلی همه جانبه برای حل معضل آلودگی هوا در تهران میافزاید.
گزارش را در همان زمان برای مسئولان دولتی، از جمله آقای خاتمی، ارسال کردم و امیدوار بودم که اندک توجهی به آن شود. اطمینان دارم که دیگران کارهای مشایهی با کار من، انجام داده اند. بعدها، طرحهائی مانند افزایش قیمت بنزین و سوختهای فسیلی، که به گمان نگارنده (حداقل از نظر حفظ محیط زیست) ضرورتی اجتناب ناپذیر است، بدون آنکه؛ به ابعاد اجتماعی (فرض می کنم که کار کارشناسی کافی در مورد جنبه های اقتصادی آن شده باشد) آن توجهی شده باشد، نهادهای مدنی و مردم را در تصمیم گیری ها دخالت دهند و برنامه های آموزشی کافی برای توجیه و متقاعد کردن مردم در مورد ضرورت این اقدام در نظر گرفته شده باشد، اجرا و با مقاومت مردم روبرو گردید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر