۱۳۸۷ شهریور ۳۱, یکشنبه

برگزاری مراسم یادبود قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 در تورنتو

1-در سالهای اولی که به کانادا مهاجرت کرده بودم، برخی از دوستان تلاش می کردند که مراسم گرامیداشت خاطره قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 را با مشارکت بخشهای مختلف فعالین سیاسی و مدنی برگزار کنند. من را نیز به جلساتشان دعوت کردند. چند جلسه ای را برگزار کردیم. آخرین جلسه با حضور نمایندگانی از چند سازمان سیاسی و نهاد مدنی (تا آنجا که به خاطر دارم نمایندگانی از راه کارگر و اکثریت شرکت داشتند) و من برگزار شد.

5-6 نفری نشسته بودیم و در مورد برگزاری این یادمان صحبت می کردیم. نماینده یکی از احزاب سیاسی چپ آمد و از مشارکت در این برنامه به دلیل حضور نماینده سازمان فدائی (اکثریت) عذر خواهی کرد و بدون آنکه سبب برخوردی شود ما را ترک کرد.

هنگامیکه آقای ب-ی، که به خاطر نمی آورم به نمایندگی از چه سازمان سیاسی و کدام نهاد به جمع پیوستند، به شکلی نامناسب به نماینده سازمان اکثریت تاختند. ایشان توجه نداشتند که ما برای تدارک برنامه ای برای گرامیداشت قربانیان یکی از حشونت بارترین موارد نقض حقوق بشر دور هم جمع شده بودیم، فاجعه ای که اعضای احزاب سیاسی مختلف در آن جان باخته بودند، و آقای ب-ی آمده بودند تکلیف سازمان اکثریت و به گمان خودشان خیانتهای آنرا روشن کنند.

هیچ یک از دوستانی که آنجا نشسته بود به برخورد نامناسب آقای ب-ی اعتراض نکردند، حتی نماینده سازمان (اکثریت) هم سکوت کرده بودند و با موبایلشان با کسانی مشورت می کردند. من به شدت برخورد آقای ب-ی با نماینده سازمان اکثریت را محکوم کردم. پرونده آن اقدام جمعی با کوشش های آقای ب-ی و همکاری دیگر دوستان شرکت کننده بسته شد.

2-یکی دو سال بعد دوباره جمعی از ایرانیان مقیم تورنتو که اغلب آنها عضو هیچ حزب و دسته سیاسی نبودند تلاش کردند تا مراسمی را برای گرامیداشت قتل عام زندانیان سیاسی برگزار کنند. با دعوت برخی از دوستان در یکی از مراکز عمومی تورنتو جمع شدیم. بیست نفری می شدیم. در مورد مسئله صحبت کردیم و بنا شد که چند نفری داوطلب شوند و پس از رای گیری مسئولیت کار را بر عهده گیرند. علیرغم علاقه ای که داشتم به دلیل نگرانیهایم ترجیح دادم که داوطلب نشوم ولی قول دادم که هر کاری که از دستم بر بیاید انجام بدهم. در همان جلسه از شرکت کنندگان خواسته شد که برای برگزاری مراسم مبلغی را پرداخت کنند.

اولین اقدام دوستان این بود که نامی را برای خود انتخاب کنند. من پیشنهاد کردم از انتخاب نامی دهن پر کن اجتناب شود. پیشنهادم این بود که خود را "کمیته برگزاری مراسم گرامیداشت قتل عام 67" بنامند. دوستان گویا برنامه ای بلند پروازانه داشتند، اگر خطا نکنم، برای خود نام "کمیته پیگیری قتل عام 67" را بر گزیدند.این نام گذاری نشان آن داشت که اعضای کمیته فعالیتی طولانی مدت را در نظر دارند.

مراسم به همت مسئولان آن برگزار شد. در مدت تدارک مراسم آنچه را که به نظرم رسیده بود با مسئولان در میان گذاشته بودم، از جمله پیشنهاد کردم که خلاصه ای از سخنرانی ها از قبل تهیه شود و در اعلامیه برگزاری مراسم منتشر شود تا کسانی که می خواهند به مراسم بیایند، بدانند که چه صحبتهائی خواهد شد و اگر به موضوع علاقه- مند بودند در مراسم شرکت کنند. همچنین نگران بودم که مانند بسیاری مراسم دیگر سخنرانان بدون آمادگی و کار بر روی موضوع به جلسه بیایند. کمیته پیشنهاداتم را مقبول ندانست. جالب آن بود که در روز برگزاری مراسم شاهد بودم که دوست وکیلی که برای سخنرانی در مراسم دعوت شده بود در بیرون سالن نشسته بود و سخنرانیش را آماده میکرد.

پس از مراسم من اصرار کردم که کمیته گزارشی مکتوب شامل چگونگی برگزاری مراسم و گزارش مالی ارائه کند. دوستان درخواست مرا بی مورد تشخیص دادند و تاسف آور اینکه خانم ن-س که یکی از فعالین شناخته شده در تورنتو هستند، پیغام فرستادند که لزومی برای ادامه کار نمی بینند و بدون هیچ توضیحی از کار در کمیته کناره گیری کردند. نمیدانم آیا خانم ن-س در فعالیتهایشان با غیر ایرانیان نیز چنین رفتار می کنند؟ پرونده "کمیته پیگیری قتل عام 67" به همین سادگی بسته شد.

3-در شش سالی که در تورنتو ساکن بوده ام تقریبا هر مراسمی را که به مناسبت گرامیداشت خاطره قربانیان قتل عام 67 برگزار شده است رفته ام. هر بار قبل از آنکه به مراسم بروم تلاش کردم که بفهمم که چه کسانی و در چه موردی سخن خواهند گفت، تا بتوانم تصمیم بگیرم که می خواهم در مراسم شرکت کنم یا نه. متاسفانه در هیچ موردی این امکان را نیافتم و هر بار با این دل شوره که با چه نوع مراسمی روبرو خواهم شد به مراسم پای گذاشته ام و جز یک مورد که امسال به همت خانم شهرزاد مجاب برگزار شد، هر بار با خود عهد کردم که در سال آینده دیگر در هیچ مراسمی شرکت نخواهم کرد.
همیشه این احساس را داشتم که اکثر برگزار کنندگان مراسم گرامیداشت یاد قربانیان قتل عام 67 هیچ احترامی را برای شعور شرکت کنندگان قائل نیستند و با در اختیار نگذاشتن اطلاعات لازم، حق کسانی مثل من برای تصمیم گیری در مورد شرکت یا عدم شرکت در مراسم را ضایع کرده اند.

۱۳۸۷ شهریور ۳۰, شنبه

خاوران در اول شهریور 1387

ساعت 2 صبح جمعه اول شهریور وارد تهران شدم. به منزل مادرم رفتم و حدود ساعت 9 عازم خاوران شدم. عکسهای زیر نشان از خاوران در این تاریخ است. شنیدم که بسیاری از همان محدود سنگهائی که خانواده های قربانیان به نشان عزیزانشان نصب کرده بودند در روزهای جمعه 8 و 15 شهریور تخریب و در بعضی نقاط خاک گورستان را زیر و رو کرده اند. دلم می خواست که عکسهائی در دسترسم بود تا خاوران اول شهریور 1387 را با خاوران 16 شهریور مقایسه کنم.

اگر اخبار منتشره در مورد تخریب قبرها در خاوران در دورانی که این گورستان تماما در اختیار ماموران جمهوری اسلامی بود صحت داشته باشد، آنگاه از خود می پرسم که آیا در جمهوری اسلامی قانونی وجود ندارد که از حرمت شهروندان پس از مرگشان پاسداری کند؟ آیا مرجعی وجود دارد که خانواده قربانیان بتوانند به آنجا شکایت برند؟ چه کسی در جمهوری اسلامی بر اعمال ماموران اطلاعاتی و امنیتی نظارت دارد؟


نمای محدودی از خاوران از در ورودی


موقعیت محلی که ما گمان می کنیم زهرا بهکیش (سوم شهریور 1362)در آنجا دفن شده است نسبت به در ورودی। پس از 25 سال هنوز جمهوری اسلامی محل دفن زهرا در خاوران را به ما اطلاع نداده است



محل فرضی قبر زهرا بهکیش، هر بار که به خاوران می رویم، بر تکه خاکی را که نشان کرده ایم گل می گذاریم و قاب عکسی دستجمعی بچه ها را به همراه سوزن کاری که توسط محسن، محمود و محمد علی به یاد سیامک، محمد رضا، زهرا و خود محسن در زندان تهیه شده است را در این مکان قرار می دهیم। آیا روزی ما خواهیم دانست که چه بر سر آنها امده است؟



قاب عکسی که بر روی قبر زهرا گذاشته ایم। از راست به چپ محمد علی بهکیش ، محمود بهکیش، زهرا بهکیش، سیامک اسدیان (همسر زهرا)، محمد رضا بهکیش و محسن بهکیش



مهرداد پناهی شبستری (برادر همسرم) در تاریخ 7 شهریور 1367 در حالی که تنها چند ماهی به خاتمه یافتن حکمش باقی مانده بود در جریان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 اعدام شد. در همان سال مادر مهرداد خواب دید که مهرداد به او می گوید که در این محل دفن شده است. خانم ناجیه پیوندی (پناهی) بیش از بیست سال است که این محل را نشان کرده و به این شکل که در عکس نشان داده شده، قبر فرضی مهرداد را آراسته است.


این سه قبر محلهائی است که مادر پناهی، مادر هاشمی و یکی دیگر از مادران که فرزندشان را در قتل عام 67 از دست داده اند به عنوان محل دفن آنان برای خود نشان کرده اند. آیا انتظار این مادران برای دانستن حقیقت را پایانی خواهد بود؟



خانواده ها بر معدود درختچه هائی که در خاوران کاشته شده و از گزند حوادث جان سالم به در برده اند گل می گذارند


در خاوران تعداد کمی از قبرها سنگ دارند। شاید علت آن این است که دولت رسما اجازه سنگ گذاشتن نمی دهد و هر چند وقت یکبار سنگها را می شکنند


بر سیمان نوشته اند شاید از گزند حوادث مصون باشد


نمائی دیگر از ظلمی که بر بازماندگان قربانیان روا می دارند


ساقه های گل را در شیشه های پر از آب می گذارند تا مگر تا هفته ای دیگر دوام آورند


محلی که در سالهای اخیر مراسم عید و شهریور در آنجا برگزار می شود। گورهای دستجمعی در این محل قرار دارند

گورهای دستجمعی در این محل قرار دارند



یکی از معدود درختچه های کاشته شده در گورستان خاوران. آیا این درختچه از حوادث امسال جان بدر برده است؟


تکه ای از سنگ قبر شکسته شده باقر یزدانی و سنگ قبری که دوباره گذاشته شده است. آیا این سنگ قبر در حوادث شهریور امسال سالم مانده است؟

۱۳۸۷ شهریور ۲۳, شنبه

قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 و گورستان خاوران

من بارها نوشته ام که نیاز دارم بدانم محمود و محمد علی که در دادگاههای جمهوری اسلامی (دادگاهی که حتی اولیه ترین حقوق متهم در آن رعایت نمی شد) محاکمه و محمود به ده سال و محمد علی به 8 سال زندان محکوم شده بودند در چه تاریخی، به چه اتهامی و در کدام دادگاه محاکمه مجدد و در چه زمانی اعدام شده اند. من نیاز دارم بدانم آنان در آخرین لحظات زندگی خود به چه فکر می کرده اند و در کجا دفن شده اند. تا امروز مسئولان جمهوری اسلامی از تامین این حق مسلم و اولیه من و دیگر بستگان قربانیان قتل عام تابستان 67 سرباز زده اند

در سالهای اخیر بارها از زبان مسئولان جمهوری اسلامی شنیده شده است که قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 در گورستان خاوران دفن نشده اند. من چنین احتمالی را مردود نمی دانم. اما چرا علیرغم همه این تردیدها خاوران برای من اهمیت داشته و دارد؟ و تحت چه شرایطی می توانم محل دیگری را به عنوان مدفن برادرانم قبول کنم؟
اولا گورستان خاوران محلی است که جمهوری اسلامی برای دفن قربانیان دگر اندیش برگزید. از نظر آنان بستگان ما نباید در گورستان مسلمانان دفن می شدند. به همین دلیل گورستان خاوران یکی از مهمترین نشانه های رفتار تبعیض آمیز و نقض خشونت بار مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر در جمهوری اسلامی است. گورستان خاوران این جایگاه خود را برای همیشه حفظ خواهد کرد. از طرف دیگر گورستان خاوران تنها محلی است در تهران که اطمینان دارم قبرهای دسته جمعی در آن وجود دارد و می دانم که تعدادی کانال برای دفن قربانیان کشتار تابستان 67 در آن ایجاد شده است و خانواده های قربایان این قتل عام به چشم خود اجزای بدن قربانیان را دیده اند. به همین دلیل است که من و بسیاری از بستگان قربانیان این جنایت هولناک، این گورستان را مدفن عزیزانمان می دانیم
من از اینکه جمهوری اسلامی محل دفن محمود و محمد علی و دیگر قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67 را اعلام کند، استقبال خواهم کرد. این اولین گام برای روشن شدن حقیقت است. بلافاصله پس از انتشار محل دفن قربانیان قتل عام سال 67، لازم است با تشکیل یک تیم از متخصصان انسانشناسی قضائی از طرف خانواده های قربانیان و پس از انجام آزمایشات ژنتیکی لازم، اطلاعات ارائه شده از طرف جمهوری اسلامی تائید شود. در حال حاضر تجربیات گرانقدری در این زمینه وجود دارد. سایت بیداران با آگاهی از پیچیدگی های کشف حقیقت و برای آشنائی خوانندگانش با تجربیات انسانشناسی قضائی مقاله ای را در همین رابطه ترجمه و منتشر کرده است
http://www.bidaran.net/spip.php?article80