توضیح:
این مطلب را در تاریخ 30 آوریل 2010، حدود هشت سال قبل در ارزیابی مشکلات بیداران نوشته و برای دوستانم در بیداران ارسال کردم. نوشته ای که مرا بیش از پیش به فکر تاسیس یک نشریه تخصصی حقوق بشر مستقل (نشریه ای در کنار بیداران نه در مقابل آن) انداخت.
دوستان عزیز سلام
هفته گذشته با رضا صحبت میکردم و ایشان از اینکه تجربه و سرنوشت بیداران مورد
بررسی قرار نگرفته است انتقاد میکرد. به نظرم این انتقاد درست بود، به ویژه که در
سالهای گذشته از جمله کسانی بوده ام که همیشه از دیگران یرسیده ام که آیا قبل از
آنکه گامی و طرحی جدید در اندازند، تجربیات موجود را بررسی کرده اند؟ و همیشه این
کمبود را احساس کرده ام که چنین بازبینی های انتقادی در میان ما متداول نشده است.
پس بر آن شدم، که تجربه تلاش جمعی امان را مرور کرده و دلایلی که به نظرم سبب
مشکلات بیداران شده است را بازگو کنم.
لازم است بر این نکته مجددا تاکید کنم که برای تک تک دوستان احترامی عمیقی
قائل هستم و با علاقه کارهای دوستان را دنبال کرده و می کنم. اما این احترام و
علاقه من نباید سبب آن گردد که از نگاه انتقادی به کار دوستان و به ویژه خودم
پرهیز نمایم.
قبل از شروع کار بر آن شدم که به نقدهای گذشته بر بیداران نگاهی مجدد
بیاندازم. چند مطلب بیشتر نیست ولی همانها شاید سر نخی از آنچه مشکلات بیداران
است، در اختیار ما قرار دهد، به ویژه که این مطالب در زمانهای متفاوت نوشته شده
اند.
الف) اولین مطلب از یکی از خوانندگان به نام
محمود زاهدی است که در تاریخ 4 اسفند 83 در بیداران منتشر شده است (در همین جا از
رضا ممنونم که تاریخ انتشار مطاب را اضافه کرده است). ایشان سئوالات متعددی طرح
کرده اند که خلاصه کردن آنان دشوار است. ایشان مینویسند:
1-در وهله اول مشخص نیست که بیداران کیست و چه می خواهد انجام دهد. منشور
بیداران نیز پاسخگو نیست و اهداف متناقضی را در مقابل خود قرار داده است. "در
نگاه اول خیلی به دلم ننشست که "بيداران تلاش می کند نشريه ای اينترنتي باشد
برای گزارش کردن نقض حقوق انساني". چون بیش از اندازه ی کافی نشریه برای
گزارش کردن داشته ایم. ضمن اینکه این اصل کمی با اصل دیگری که می گوید
"بيداران تارنمائي خبری به مفهوم رايج کلمه نيست" متعارض می نماید. اگر
قرار است گفتمان تازه ای در زمینه ی حقوق بشر شکل بگیرد، هویت این گفتمان در بستر
تفاوت هایش با گفتمان های رایج شکل می گیرد و من هنوز در نیافته ام که حقوق بشر در
بیداران در چه چهارچوب نظری ای طرح می شود."
2-بیداران نمی داند یا حداقل نمی گوید ضرورت این
تریبون تازه چیست.
3-نویسندگان بیداران به معدودی از افراد دارای
گرایش سیاسی_ ایدئولوژیک کمابیش مشابه محدود مانده است.
4-دادخواهی بدیع ترین بخش بیداران است که به
دلیل نپرداختن به سئوالات اساسی در این زمینه موفقیت لازم را ندارد.
5-بیداران در بررسی و نقد فعالیتهای حقوق بشری
موفق نبوده است.
6-بیداران به سازمانهای جهانی حقوق بشری و
فعالیتهای تحقیقی در این زمینه توجه نمی کند.
7-بیداران یا دیگران را به حساب نمی آورد یا
روابط عمومی اش خوب نیست.
8- و در انتها پیشنهاد داده اند :" من اگر
جای "مدیریت" بیداران بودم، همه ی مطالبی را که برای بیداران می رسید و
امکان چاپ در سایت های دیگر داشت، یعنی به حیطه های عمومی تری می پرداخت که همه
کمابیش بدان مشغول اند، مطلب را برای آن سایت ها می فرستادم و در بیداران کار
تخصصی تری در زمینه ی حقوق بشر می کردم که کمتر بدان پرداخته شده است."
ب) دومین مطلب را سیامند ارسال کرده اند. سیامند
در مطلبی در تاریخ 29 فروردین 1384 یعنی حدود پنج سال قبل نوشته اند:
1-بیداران باید خود را از شر زبانی که بر جنبش
چپ غالب است برهاند و زبانی متناسب اختیار نماید
2-روحیه دادخواهی را باید جایگزین روحیه انتقام جوئی کرد
3-مطالب منتشر شده از طرف همکاران بیداران نشانی
از پویائی آنان ندارد
ج)سومین مطلب را رضا معینی در تاریخ 29 فروردین
84 نوشته اند و به نکات مهمی از درک خود از بیداران و حقوق بشر اشاره می کنند:
1-جنبش حقوق بشر، جنبشي شهروندي و اجتماعي ست،
جنبشي از "پائين" و بر "قدرت" است.
2-مقابله نظری با عامیانه شدن و اسیر مبارزه
سیاسی شدن فعالیتهای حقوق بشری است. "تعميق نايافتن مفاهيم و مضامين حقوق
بشري تنها خطر ابزاری شدن و يا سواستفاده از آن را ميسر نمي کند، که تضعيف خواست
هاي واقعي اين جنبش است."
3- بیداران خود را اسیر درک محدود و رسمی از
حقوق بشر نمی کند و تلاش برای آرزوها و آرمانهای انسانگرایانه را بر سر لوحه خود
قرار داده است.
4-"به گمان من بيداران بايد در اين مسيرگام
بردارد و همه ي اين مسئله برانگيزه هاي حقوق بشري را به بحث بگذارد. بيش از دو
بهار از تلاش بيداران مي گذرد؛ يکي از مشخصه هاي بيداران از يک سو نگاه و باورش به
جنبش در داخل کشور است به ويژه جنبش خانواده ها و مادران خاوران. علاوه بر حمايت
از اين جنبش و تاکيد بر طرح بنيادهای نظری دادخواهي، بيداران خود را بخشي از جنبش
خانواده ها در ايران مي داند. برخي از همکاران بيداران از تلاشگران اين جنبش بوده
و هستند. از اين روی عملا از نزديک هم ذینفع و هم در گير امر دادخواهي اند و به
مثابه بخشي از خانواده ها و شاکيان حقوقي بايد عملا در راستای گام بردارند. در اين
باره از شماره دوم بيداران به جد اين امر را مد نظر داشته ايم ، از دی ماه ۱٣٨٢
طرح نشست بررسی موانع و راههای طرح شکایت علیه مسئولان قتل عام زندانیان سیاسی
در سال شصت و هفت را بصورت مشورتي با عده ای از صاحب نظران مطرح کرديم. که در
آذر ماه سال جاری برگزار خواهد شد. اطلاعيه آن را که در شماره آينده منتشر خواهيم
کرد ."
د)چهارمین نوشته از رضا معینی در تاریخ 3 مهر 86
منتشر شده است و به دلایل تاخیر 9 ماهه در انتشار بیداران پرداخته است:
1-"بيداران بر آن است که نشريه ای اختصاصي
در باره حقوق بشر باشد با رويکردی که بعنوان شعار بر سر در آن نقش بست :
"ايراني بدون زندان، شکنجه و اعدام ممکن است""
2-"رسانه ايست که " دادخواهي برای
کشته شدگان جنايات سياسي را وظيفه خود مي داند و در اين راه گام بر مي دارد."
"
3-"چگونه مباحث جدی حقوق بشری را منعکس
کنيم يا بر امر دادخواهي که وجه متمايز کننده ما با ديگر سايت ها بوده و هست،
تاکيد کنيم. آيا اين هردو در کنار هم مي توانند پيش روند؟"
4-"بيداران
از اين شماره با شکل و شمايلي تازه و دوبخش مجزا منتشر خواهد شد. الف) از
شماره ی آينده دوره جديد فصلنامه ی بيداران با سردبيری دوره ای منتشر خواهد شد.
موضوع هر شماره پيشاپيش در سايت اعلام مي شود. ب) بيداران " آنلاين" که
به انتشار مقالات مرتبط با سرفصل ها ی بيداران اما در فاصله زماني انتشار فصلنامه
مي پردازد. اين بخش پاسخ به نيازی ست که بسياری از خوانندگان بيداران بعنوان نشريه
ای تخصصي در باره حقوق بشر کمبود آنرا به ما گوشزد کرده بودند. انتشار مقالات در
اين بخش در بايگاني ثبت خواهد شد."
ه) پنجمین مطلب از من است که در 3 مهر 86 منتشر
شده است.
1-"گسترش
همکاری و همدردی میان تلاشهای قربانیان و خانواده های آنان و دیگر فعالین یکی از
شرطهای لازم برای تحقق این خواسته مهم است. از همین رو من یکی از اهداف بیداران را
تلاش برای گسترش این همراهی و هماهنگی میدانم."
2-بررسی
تخصصی مسئله دادخواهی.
3-بیداران یک
نشریه تخصصی حقوق بشر باشد.
وسپس به ارزیابی فعالیتها پرداخته ام
1-بیداران از
جلب همکاری دیگران ناموفق بوده است
2-در زمینه
دادخواهی علیرغم آنکه بحثهای جدید و جدی را طرح کرده است، اما موفقیتی در [پیشبرد و تعمیق] این بحث ها نداشته است.
3-بیداران در
انتشار مطالب تخصصی در مسائل بحث برانگیز حقوق بشر موفق نبوده است.
و)ششمین و
آخرین نوشته باز هم از رضا معینی است که در تاریخ اول اردیبهشت 87 منتشر شده است و
به دلایل تاخیر انتشار مجدد فصلنامه و آن لاین شدن بیداران می پردازد:
1-تاکید می
شود که جای یک نشریه تخصصی حقوق بشر خالی است
2-"بيداران
بيش و پيش از هر چيز می خواست و می خواهد، تلاشگر جنبش دادخواهی و پژواک صدای
خانواده های قربانيان اعدام ها و ترورهای سیاسی باشد."
3-از این پس
بیداران کوشش خود را صرف انتشار آنلاين مقالات و نظرات مرتبط با امر دادخواهي
خواهد کرد.
متاسفانه
دیگر همکاران کنونی یا گذشته بیداران در این زمینه چیزی ننوشته اند. به خاطر دارم
که در صحبتهای جمعی، دیگر دوستان به این مسئله پرداخته اند که جای آنها در اینجا نیست.
*************************
1-تقریبا در
تمام مواردی که در بالا ذکر کردم، یک نکته روشن است، بیداران تکلیف خودش را نمی
داند: می خواهد یک نشریه تخصصی حقوق بشری باشد و یا می خواهد تلاش خود را در جهت
دادخواهی متمرکز نماید. در مورد مسئله دادخواهی نیز روشن نیست که قصد آنرا دارد که
مجله ای تخصصی در مورد دادخواهی باشد و یا مجله ای آن لاین که در صورت لزوم به
شکلی مداوم به روز شده تا پاسخ نیازهای روزمره "جنبش دادخواهی" را بر
آورده کند؟ راه طی شده را که از لابلای آنچه در بالا آمد نگاه می کنم، به این
نتیجه می رسم که بیداران قدم به قدم به سمت سایتی اینترنتی که می خواهد پاسخ مسائل
روز را بدهد تغییر یافته است.
در اینمورد،
اما در میان ما اختلاف نظری جدی وجود داشته است. من تمایل داشتم که بیداران مسئله
ای تخصصی در مورد حقوق بشر باشد و جای خالی چنین نشریه ای را پر کند.
همچنین از
خود پرسیده ام که اگر بیداران می خواهد یک نشریه آنلاین باشد، آیا موثرتر نیست که
با یکی از نشریات اینترنتی که بیننده قابل توجهی دارد به مذاکره بنشیند و از آنان
بخواهد که یک ستون در مورد دادخواهی را در اختیارش قرار دهند و در حدود توافقی که
انجام داده، مطالب مورد نظرش را در آن ستون منتشر کند؟ آیا این نوع از کار بهتر و
موثر نیست؟
در چند هفته
گذشته، در فکر ارسال ادامه یادداشتهایم در مورد دادخواهی بودم. هر چند در انتظار
دریافت کتابی بودم که مطلب فوق را کامل کنم، اما به بیداران نگاه می کردم و می
دیدم که از مطالبی که در صفحه اول آن منتشر شده است، چند مورد به من و منصوره
بهکیش تعلق دارد. از یکی از دوستان که روزنامه نگاری حرفه ایست و سالها در اینمورد
در ایران و خارج از کشور کار کرده است پرسیدم "به نظر تو بهتر است که مطالبی
از این نوع را در بیداران منتشر کنم یا در وبلاگم." پاسخی که ایشان داد صریح
و روشن بود: "هر کدام بیننده بیشتری دارد". اگر فرض کنیم که این توصیه
صحیح است، آنوقت می پرسم، چرا نباید مطالب بیداران در مثلا سایت ایران امروز یا
گویا یا اخبار روز یا دیگر وبسایتهائی که بیننده [بسیار بسیار] بیشتری دارند منتشر شود؟ می دانم
که این موضوع بسیار قابل بحث است و محدودیتهای بسیاری را به وجود می آورد.
2-ما هیچگاه
در مورد مسائل حقوق بشر و اینکه موضع و دیدگاه ما در اینباره چیست به شکلی جدی
صحبت نکردیم. به عنوان نمونه اینکه در ابتدا ما سرفصلی برای اصل 19 داشتیم و سپس، احتمالا
به دلیل آنکه من بر تاکید بر این اصل انتقاد داشتم، حذف شد و با سرفصلی به نام
حقوق بشر جایگزین شد. من از جانب خودم می توانم بگویم، که هنوز مفهوم اعلامیه
جهانی حقوق بشر و تمام اسناد مرتبط با آن و اهمیت هر کدام از اصلهای موضوع این اعلامیه برایم روشن نیست و نیاز بود که علت
آوردن این اصل و یا کنار گذاشتن آنرا به شکلی جدی مورد بحث قرار می دادیم. همچنین
است در مورد شعاری که در بالای صفحه بیداران (ایرانی بدون زندان و شکنجه و اعدام ممکن
است) برای زمانی طولانی نقش بسته بود. چندی پیش یکی گفت، زمانی که شما آن شعار را
گذاشتید، حتما در مورد آن فکر کرده بودید، رویم نشد که بگویم که من چنین نکرده
بودم. نمی دانستم و هنوز هم نمی دانم که تا چه میزان این شعار منطقی است و معنی آن دقیقا
چیست؟ [از زمانی که با این پرسش روبرو شدم] بارها درباره آن فکر کرده ام و مطالبی را در مورد مجازات و دیدگاههای
مختلف درباره آن خوانده ام تا بدانم که متفکران و صاحبنظران در این باره چگونه فکر
می کنند؟ منظورم این است که به میزان لازم در مورد اینگونه مسائل فکر و بحث نکرده
ایم. پس طبیعی است که ندانیم که هر کدام از همکاران بیداران چگونه درباره این
مسائل فکر می کنند و موضع و دیدگاه بیداران در این میان چیست؟ آیا اصولا چنین دیدگاه مشترکی می تواند وجود
داشته باشد؟ اگر چنین دیدگاه مشترکی نمی تواند وجود داشته باشد و یا وجود ندارد،
چگونه رویکرد بیداران به مسئله حقوق بشر را توضیح می دهیم؟
3-زمانی
پیشنهاد کردم که تعدادی از مقالات منتشر شده در بیداران را انتخاب کنیم و جدولی
تهیه کنیم و به هر کدام از این مقالات از جنبه های مختلف نمره بدهیم. در آن زمان به
این مسئله فکر می کردم که تا چه میزان نظرات ما در مورد یک مطلب خوب با هم نزدیک
است. مثلا اینکه من با آقای دباشی به لحاظ سیاسی موافق نباشم، مانع از آن نیست که
مطالب ایشان را خوب ارزیابی نکنم. من در مورد برخی از کارهای بحث برانگیزی که در
بیداران منتشر شده بود چنین کردم. به عنوان نمونه زمانی که به همراه لیلی، خلاصه
مقالات برخی از نشریه های معتبر در زمینه حقوق بشر را ترجمه می کردم و برای اطلاع
خوانندگان در بیداران منتشر می کردیم، از دوستان پرسیدم که تا چه میزان به این
ترجمه ها علاقه مند هستند؟ پاسخ ها نشان از آن داشت که تا چه میزان در مورد مفید بودن
این ترجمه ها اختلاف نظر داریم. راستش را بگویم، به میزان زیادی ناامید شدم. با
خودم گفتم وقتی برخی از دوستان که فعالین شناخته شده حقوق بشر هستند و سالها در
این زمینه کار کرده اند، به این کارها علاقه ندارند و آنرا نمی خوانند، چگونه
انتظار دارم که خوانندگان بیداران آنرا بخوانند؟
در همین جا
لازم می دانم از دو مقاله سهیلا وحدتی در مورد کمیسیونهای حقیقت نام ببرم، این دو
مقاله به نظرم از بهترین مقالاتی است که به فارسی در این زمینه نوشته شده است و
نشان از آن دارد که نویسنده آن با موضوع اشنا است. اما ما در بیداران به دلیل آنکه
موضع سهیلا وحدتی با موضعی که ما در باره عدالت داریم متفاوت بود، به شکلی نامناسب
بحثی را که می توانست در میان دیدگاههای مختلف در مورد چگونگی رویاروئی با گذشته و
دادخواهی جریان گیرد را مسدود کردیم. باید اعتراف کنم که من در آن زمان متوجه این
جنبه از قضیه نبودم و راضی بودم که جوابی محکم به ایشان داده شده است.
4-ما هیچگاه
به شکلی جدی علل شکست مان در جلب همکاری صاحبنظران را مورد بررسی قرار ندادیم. این
عدم همکاری پروژه فصلنامه حقوق بشر را در بیداران با شکست قطعی روبرو کرد. اما در
مورد نشریه آن لاین هم وضعیت بهتر از آن نبوده است. چرا ما قادر به جلب همکاری
دیگران نبوده ایم. مثلا چرا آرش، باران و برخی از نشریات دیگر می توانند چنین کنند
و ما عاجز از این کار بودیم؟ به محمود زاهدی باز می گردم که پنج سال قبل از ما
انتقاد کرده بود. آیا این نشانه آن نیست که ما خود را نیازمند کمک دیگران نمی
دانیم؟ علاوه بر آن و شاید مهمتر از جلب همکاری افراد خارج از همکاران بیداران این
نکته است که ما حتی در بالفعل کردن امکانات موجود در بیداران نیز موفق نبوده ایم.
5-در یک
مرحله به این نکته واقف شدم که گویا ما از انتقاد جدی از یکدیگر در مورد مطالبی که
منتشر می کنیم، پرهیز می کنیم. صادقانه بگویم، هر روز بیش از روز قبل به خطرناک
بودن این رودربایسی پی میبرم. بگذارید، چند نشانه بگویم، مثلا در مورد نامه ای که
از طرف زندانیان سیاسی سابق برای بنگاه پنگوئن نوشته شده بود، نقدی جدی در بیداران
منتشر نشد. نکته این نیست که ایا کتاب خانم نمت خوب است یا بد است، بلکه چرا در
بیداران کسی یافت نشد که این نوع از نگاه را نقد نماید؟ ایا همه همکاران بیداران
با ارسال این نامه موافق بودند؟ اگر نبودند، چرا در باره آن سکوت کردند؟ از
اینموارد میتوان باز هم پیدا کرد. به عنوان نمونه: موافق هستم که دستگاههای امنیتی
جمهوری اسلامی، به اشکال مختلف سعی در کنترل و جهت دادن به فعالیتهای مخالفین خود
دارد و از جمله به قول رضا از "فریب خبر سازی" استفاده می نماید. اما
این مسئله مهم و صحیح را نباید [به روش های غلط] و با ابزاری ناصحیح طرح نمود.
6-سیامند در
نقد خود بر این نکته انگشت گذاشته است که گویا زبان ما در سالهای گذشته جامد مانده
است. هرگز ما به این نکته توجه نکردیم که تا چه میزان توانسته ایم، در بررسی مسئله
دادخواهی گامهائی را در درک و سازمان دادن بحث و به ویژه ابداع زبانی مناسب برای
آن برداریم. به ویژه که برخی از همکاران بیداران از صاحبنظران بنام در این زمینه
هستند، ناصر مهاجر ادیتور چندین جلد از بهترین کتابها در مورد زندان و تبعید است،
منیره برادارن با نوشتن خاطرات خود گامهائی جدی را در تغییر خاطره نوسی، از یک
گزارش سیاسی به روایت رابطه انسانها، در ایران برداشته، میهن روستا ادیتور تنها
کتابی بوده است که در مورد تبعید در ایران معاصر نوشته شده است و محمد رضا معینی
سالها در عرصه مطبوعات و زندان و دادخواهی فعالیت قلمی داشته و مطالب متعدد و با
ارزشی را در این زمینه ها منتشر کرده است. اما سهم بیداران در این زمینه چه بوده
است؟ آیا با توانمندی که در آن متمرکز شده بود، هم آهنگ است؟ چرا ما حتی قادر
نبودیم که از توانمندیهای موجود در بیداران به شکلی مناسب بهره گیریم؟ اگر این در بحثها
و زبان ما محسوس نیست، نشان از آن دارد که با مشکلی جدی دست به گریبان هستیم. ما
توجه کافی به این مشکل نکردیم و لااقل در این زمینه سهمی مناسب در پیشبرد این بحث
ایفا نکرده ایم.
7-به نوبه
خودم، از رضا تشکر می کنم که در تمام سالهای گذشته بار اصلی [تکنیکی] بیداران را بر دوش
کشیده است و ادامه کار بیداران [از جنبه فنی] بدون شک بیش از هر چیز دیگر مدیون زحمات ایشان است.
اما من یک اشکال عمده در این مسئله می بینم. ما به شکلی حرفه ای به مسئله بیداران
نپرداختیم. از جمله اینکه تمام هزینه بیداران را رضا به تنهائی تقبل کرده است (حتی
اگر این هزینه مقدار ناچیزی بوده باشد)، میزان کار داوطلبانه هر کدام از ما در
بیداران روشن نبوده است و هیچ ارزیابی از هزینه جایگزینی این کار داوطلبانه وجود
نداشته است (طبیعی است که چنین فعالیتهائی وقتی که نخواهد بر بودجه های دولتی متکی
باشد، بیشتر بر کار داوطلبانه استوار است و جز این نمیتواند باشد).
8-همچنین مشکلاتمان
سبب شد که در انتشار منظم بیداران موفق نباشیم و به همین دلیل نتوانستیم سرویس
مناسبی را در اختیار استفاده کنندگان از این سایت قرار دهیم. این تاخیر ها به نظرم
یکی از نشانه هائی بود که کاری را که در پیش روی داشتیم را ساده فرض کردیم. به
عنوان مثال، شاید لازم بود، پیش از آنکه بیداران آغاز به کار کند، مطالب دو شماره
از نشریه را آماده در اختیار می داشتیم و بدین ترتیب همیشه برای آماده کردن شماره
های آتی 6 ماه فرصت داشتیم (این کار را می شد در میانه راه نیز انجام داد). جلسه
های منظم برای انتشار به روز بیداران انجام نمی شد. در برخی از موارد افراد به شکل
مناسب پاسخگوی کارهائی که بر عهده گرفته بودند، نبودند و به زمانبندی کارها توجه
کافی نمی کردند.
اما مشکلات
همکاری ما در بیداران به همین مسائل ختم نمی شود. بی ضابطه بودن کار بیداران سبب
شد که به سلایق و خصوصیات شخصی هر کدام از ما میدان داده شود و این خود سبب مشکلات
مضاعف در بیداران بود.
همه مطالب
بالا به این معنی نیست که بیداران کارهای مفیدی انجام نداده است. انتشار نگاهی
متفاوت به مسئله دادخواهی، بحث تواب، مجموعه کارهای منیره در مورد زندانهای
شهرستانها، بحث نقض حقوق بشر در روابط درون سازمانی و احتمالا برخی موارد دیگر،
خدماتی بوده است که بیداران انجام داده است. اما متاسفانه همه این کارها در گامهای
اولیه خود باز مانده و به بحثی عمیق تبدیل نشدند. باز هم می گویم که توان همکاران
بیداران، به نظر من، بسیار بیش از آن چیزی است که ما در بیداران شاهد آن بوده ایم.
به شدت
سرخورده و ناامید هستم، اگر همکاران گذشته و حال بیداران نتوانند یک نشریه جدی در
مورد حقوق بشر و به ویژه دادخواهی منتشر کنند، خدا می داند که چه کس دیگری
میتواند؟
با تشکر از حوصله شما،
30 آوریل
2010
جعفر