نمی دانم که دلیل آقای نگهدار برای انتشار این نوشته در حال حاضر چه بوده است؟ چرا که "کوران حوادث در کشور تندتر می شود. وظیفه فعالین است که شتاب گام های خود را الزاما تند تر کنند. ما یک دنیا کار پیش رو داریم. شاید این آخرین فرصتی باشد که من در این راستاها نوشته ام."
من سالهای بسیار طولانی است که از فعالیتهای تشکیلاتی کناره گرفته ام، نه آنکه ضرورت آنرا ندانم، بلکه بیشتر به آن دلیل که دیگر علاقه مند به مشارکت در فعالیتهای سیاسی و تشکیلاتی که هدف آن کسب قدرت سیاسی است نبوده ام. اما با دوستان عضو سازمان اکثریت از جمله آقای نگهدار در مورد نقد روش های سازمانی و اینکه چگونه باید اهداف سیاسی (در این زمینه مهم نیست که این اهداف رادیکال هستند یا محافظه کار) را به گونه ای پیشبرد که با اهداف و بنیانهای فکری حقوق بشر سازگار باشد صحبت کرده ام.
در آن زمان، یکی از مهمترین انگیزه هایم برای چنین کاری این بود که در آینده، که فرصت مناسب برای فعالیتهای سیاسی پدید آید، از گذر نقد گذشته، روشهای مبارزه سیاسی و ساختار تشکیلاتی را نوسازی کرده و آماده مشارکت در کنشهای سیاسی در ایران باشیم. همچنین، بر این باور بوده ام که برخی از سازمانهای سیاسی که ریشه در جنبش فدائی دارند، پتانسیل تبدیل شدن به یک حزب سیاسی مدرن، از مسیر نوسازی اندیشه های سیاسی و سازمانی خود را دارند.
از آن تلاش برای دامن زدن به چنین بحثی چند سالی می گذرد، همیشه نگران بودم که دیر بشود و ما با حوادثی روبرو شویم که دیگر فرصت آن نباشد که به مسائل "کم اهمیتی" مثل رعایت بنیانها و ارزشهای حقوق بشری در کنشهای سیاسی خود بپردازیم.
آقای نگهدار می گویند ایشان همیشه حاضر بوده اند که در چنین بحثی مشارکت نمایند. لااقل این ادعای ایشان در مورد گفتگو هائی که با هم داشتیم، دقیق نیست. من حدود دو سال قبل دعوتی را خطاب به سازمان اکثریت مبنی بر تشکیل "کمسیون تحقیق مستقلی" برای بررسی مواردی که اتهاماتی متوجه سازمان اکثریت است، منتشر کردم (در همان زمان نوشته ای دیگر را منتشر کردم با عنوان "در ستایش آنان که دوستشان دارم و نکوهش منتقدان" که جنبه ای دیگر از احساسات قلبیم را در این مورد بیان می کرد). آن فرصت از دست رفته است.
در آن زمان، آقای نگهدار، احتمالا به نمایندگی از سازمان اکثریت، با من تماس گرفتند تا در مورد پیشنهاد طرح شده صحبت کنند। ایشان در آن صحبت متقاعد شدند که طرح ارائه شده خوب و سازنده است و گفتند که از این ایده دفاع خواهند کرد، ایشان برای تحقق آن طرح چه کردند؟ و چرا در آن زمان که فرصت کافی وجود داشت، در اجرای این طرح مشارکت نکردند؟ تنها به همین دلیل عذر ایشان امروز نمی تواند پذیرفته باشد، ایشان فرصت کافی داشتند که برای روشن شدن بخشی از ابهامها در مورد فعالیتهای سازمان اکثریت اقدام کنند. گویا ما محکوم هستیم که همیشه کارهای جدی را برای شرایطی که فرصت آن وجود ندارد باقی بگذاریم.
من، به نوبه خود، با کمال میل حاضر هستم در فرصتی مناسب، در یک گفتگوی صریح و بی پرده با ایشان (و دیگر مسئولان سازمان اکثریت) به بررسی انتقادی آنچه گذشته است بنشینم. متاسفانه، امروز فرصت اینکار وجود ندارد و کارهای مهمتری در مقابلمان قرار دارد.
۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)