بالاخره جایزه خرس طلائی 2015 جشنواره برلین نصیب "تاکسی"
ساخته جعفر پناهی، سینماگر شناخته شده ایرانی شد.
جعفر پناهی به دلیل انتقادات و به ویژه حمایت از جنبش سبز، دوبار در
سال 1388 بازداشت شد. وی در سال 1389 با 200 میلیون تومان وثیقه آزاد شد. جعفر
پناهی در دادگاه انقلاب به 6 سال زندان و بیست سال محرومیت از فعالیت سینمائی
محکوم شد، هر چند حکم زندان وی مانند بسیاری از منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی
اجرا نشده است.
جعفر پناهی مانند بسیاری از روشنفکران و فعالین سیاسی و مدنی منتقد،
علیرغم محدودیت ها و خطراتی که آنان را تهدید می کند، به فعالیت خود ادامه داده و
در چند سال گذشته سه فیلم را به شکل
غیر قانونی (با اطمینان میتوان گفت که تهیه این فیلم ها به شکل مخفی نبوده و نمی
توانسته چنین باشد) کارگردانی، تهیه و
راهی جشنواره های بین المللی کرده است.
ساختن فیلم از طرف آقای پناهی مقاومتی مدنی در برابر حکمی ظالمانه
است. از این سنت نیکو و تاثیر گذار باید با جدیت دفاع کنیم. مقاومت مدنی سابقه ای
طولانی در ایران دارد، در دوران معاصر اصرار مادران و خانواده های خاوران- بستگان
اعدام شدگان دهه شصت و به ویژه تابستان 67- در حضور مداوم خود در گورستان خاوران و مبارزه
با فراموشی، انتشار نامه "ما نویسنده ایم" از طرف اعضای کانون نویسندگان
ایران و تلاش آنان برای فعال نمودن کانون نویسندگان در چند دهه اخیر و تحصن نسرین
ستوده در مقابل کانون وکلای ایران در اعتراض به لغو پروانه وکالتش به دستور مقامات
امنیتی، نمونه هائی شناخته شده از این مقاومت مدنی است.
البته خیلی ها خواهند گفت که ساختن فیلم از طرف جعفر پناهی "بازی
رژیم" است. چگونه ممکن است که در چنین شرایطی فیلم ساخت؟ حتما کاسه ای زیر
نیم کاسه است. به تجربه می دانیم که بسیاری از فعالین سیاسی و مدنی علیرغم وحشت
پراکنی جمهوری اسلامی، به کار خود، هر چند به شکل محدودتر، ادامه داده اند.
لازم است توجه خوانندگان را به این نکته جلب کنم که در بیشتر موارد، حتی
بی رحم ترین رژیم های دیکتاتوری هم مجبور هستند برخی از انتقاد ها و مخالفت ها را
تحمل کنند (هر چند بعضا گستردگی سرکوب آنچنان است که احساس می شود فضائی برای تنفس
باقی نمانده است. سال 60 و چند ماه پس از انتخابات بحث برانگیز خرداد 88 از آن
موارد هستند).
منظورم این است که توانائی یک رژیم برای سرکوب شهروندان محدود و مشروط
است و پارامترهای مختلف از جمله تناسب قوا بین نیروهای خواهان تغییر و نیروهای
خواهان ادامه وضعیت موجود، شرایط بین المللی، وضعیت اقتصادی و توسعه فرهنگی بر آن
تاثیر می گذارد.
تجربه قبل و بعد از انقلاب اسلامی نیز موید همین نکته است، به عنوان
نمونه پس از سرکوبهای وحشتناک سالهای اولیه دهه شصت، رژیم اجازه انتشار برخی
نشریات منتقد را صادر کرد، از جمله میتوان به انتشار مجلات دنیای سخن و آدینه (از
نیمه دهه شصت تا اواخر دهه هفتاد) و ایران فردا (از آغاز دهه هفتاد تا پایان این
دهه) و یا ساختن فیلم هائی مانند باشو غریبه کوچک توسط بهرام بیضائی (این فیلم در
سال 1364 با سرمایه گذاری کانون پرورش فکری ساخته شد و پس از پنج سال توقیف در سال
1369 در ایران به نمایش در آمد) اشاره کرد.
خلاصه کنم که اقدام جعفر پناهی، شجاعانه و قابل تقدیر است. جشنواره
برلین به درستی از این اقدام شجاعانه حمایت کرده، تا اعتراض خود را به محدودیت های
موجود برای سینما گران و کلا روشنفکران ایرانی نشان دهند. اگر ساختن فیلم از طرف
پناهی یک اقدام مدنی و سیاسی است، طبیعی است که حمایت از این اقدام نیز مدنی و
سیاسی است، اتفاقا دست اندرکاران جشنواره برلین، بر این جنبه تاکید ویژه داشته
اند.
********************************
چند مطلبی که در روزهای اخیر در اینباره خوانده ام، بر این مسئله
متمرکز بوده است که آیا اگر جنبه سیاسی کار جعفر پناهی را نادیده بگیریم، این اثر
از جنبه های زیبائی شناسی و هنری شایسته چنین جایزه ای هست؟ آیا یک جشنواره معتبر
بین المللی با جایزه دادن به یک اثر که از نظر سینمائی فاقد کیفیت لازم است (این
افراد مدعی هستند که تاکسی فاقد کیفیت لازم یک فیلم خوب سینمائی می باشد)، اعتبار
خود را مخدوش نمی کند؟
فرج سرکوهی در زمانه می نویسد: "برلیناله
میتوانست به جای قربانی کردن ارزشهای هنری در پای حمایت از دموکراسی و آزادی بیان
و به جای فدا کردن سینما برای حمایت از کارگردانی معترض، که دادگاه فیلمسازی را بر
او ممنوع کرده است، با شیوههای دیگری از مقاومت شجاعانه و درخور ستایش جعفر پناهی
در برابر استبداد حمایت" کند، تا اعتبار هنری یک جشنواره معتبر مخدوش نشود.
علاوه بر آن "خرس طلا در تاکسی نه فقط «توهم زا» است که، خواسته یا ناخواسته،
با نگاهی هم بستر است که آثار هنرمندان کشورهای «پیرامونی» را با نگاهی متفاوت از
آثار هنرمندان اروپای غربی و آمریکای شمالی ارزیابی می کند."
در مقابل یوسف
لطیف پور در بی بی سی می نویسد: "تاکسی، فیلمی است با طرحی نسبتاً
دقیق از شرایط اجتماعی و سیاسی، اما نگاهش، نگاهی انسانی است و با نمونههای
"سینمای مقاومت سیاسی" تفاوتهایی اساسی دارد. فیلم یک شاهکار نیست، اما
بر بیشتر فیلمهای نمایش داده شده در بخش مسابقه برلیناله برتری دارد و عجیب نیست
که بازیگوشی فرمال و تعهد اجتماعی، سیاسی و سینمایی پناهی از چشم داوران جشنواره
پنهان نمانده باشد. "
لطیف پور معتقد است تاکسی "فیلمی چند بعدی و قابل مطالعه است."
نکته جالب توجه این است که همه نظراتی که خوانده ام (موافق اعطای
جایزه یا مخالف و منتقد آن) در این نکته توافق دارند که در اهدای این جایزه سیاست
نقش زیادی داشته است.
*******************************
بدون شک محدودیت های موجود برای فعالیت های مستقل هنری در ایران، نبودن
امکانات مادی لازم، سانسور گسترده و وقیحانه و گاه زندان و شکنجه میتوانند بر
کیفیت آثار هنرمندان تاثیر منفی داشته باشد. علاوه بر آن شرایط به گونه ای است که
تهیه کننده های خصوصی نیز از سرمایه گذاری در کارهائی که امکان بازگشت سرمایه در
آنها وجود ندارد، پرهیز می کنند.
در چنین شرایطی است که یک سینماگر مستقل کمابیش تنها به قابلیت های هنری
خود و معدودی بازیگر و دست اندرکاران فیلم
باید متکی باشد. این شرایط برای جعفر پناهی از جنبه ای شاید دشوارتر باشد، او رسما
و قانوناً از فعالیت محروم شده است. این وضعیت البته بدین معنی است که پناهی نیازی
ندارد که نگران تیغ سانسور باشد. کمابیش هر چه دلش بخواهد و صلاح بداند میتواند در
فیلم هایش عنوان کند. علاوه بر آن معروفیت بین المللی پناهی میتواند درهایی را
برایش بگشاید که برای بسیاری از فیلم سازان مستقل غیر قابل تصور است.
منتقدان در موفقیت پناهی هم نظر نیستند. بسیاری این کار را سطحی و
عجولانه می دانند (به عنوان نمونه مقالات فرج سرکوهی و مهدیس
امیری)، برخی دیگر و به ویژه منتقدان غیر ایرانی کار پناهی را از نظر هنری
قابل تقدیر ارزیابی کرده اند (به
این مطلب منتشر شده در بی بی سی نگاه کنید). به هر حال باید امیدوار باشیم با
فروکش کردن هیجان ها، نقدهای بیشتری را درباره این فیلم بخوانیم. اما اگر حتی در
نهایت اکثر منتقدان به این نتیجه برسند که این اثر از ویژگی خاصی برخوردار نیست،
باز هم جای نگرانی نخواهد بود. افت کیفیت کار پناهی در پی محدودیت های اعمال شده چندان
غیر مترقبه نباید باشد.
نگرانی آن است که آثار این
محدودیت ها در کیفیت محصولات هنری و فکری به فراموشی سپرده شود و بدتر اینکه همین
محصول به عنوان محصول مناسب و ایده آل مورد قبول قرار گیرد. در آن صورت، دیکتاتوری
سبب ابتذال شده است. از دچار شدن به چنین ابتذالی باید پرهیز کرد.