آزادی مذهب و آزادی وجدان: آ
بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در ایران تنها "ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته می شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می کنند" (اصل 13 قانون اساسی). "دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیر قابل تغییر است" (اصل 12 قانون اساسی). در قانون اساسی ایران هیچ حقی برای بهاییان و دیگر مذاهب و به ویژه کسانی که به هیچ مذهبی اعتقاد ندارند (بی دینان و بی خدایان) در نظر گرفته نشده است.آ
درست است که بر اساس این قوانین معتقدین به ادیان مسیحی، کلیمی و زرتشتی از آزادی اجرای مناسک مذهبی خود برخوردارند، اما در عمل با هزاران تبعیض در جامعه روبرو میباشند. معتقدین به این مذاهب از دست یافتن به مسئولیتهای مهم محروم میباشند. در بسیاری از موارد از طرف نهادهای جمهوری اسلامی برای محدود کردن فعالیتهایشان تحت فشار قرار میگیرند. باید متذکر شوم که این محرومیت شامل هموطنان سنی مذهب نیز میشود.آ
اما مرتدین تنها بخشی از جامعه هستند که قوانین اسلامی رسما مرگ آنان را جایز و لازم میشمارد. سایت حوزه مرتد و مجازات آنرا چنین توضیح میدهد: آ
آ"معنای مرتد: مرتد به کسی میگویند که قبل مسلمان بوده و بعد از دین اسلام برگشته باشد. به این صورت که یا خدا را انکار کرده، یا نبوت و قران را منکر شده و یا یکی از ضروریات دین را منکر شده، یا حلالی را حرام و یا حرامی را حلال کرده باشد. چنین شخصی از نظر اسلام، مرتد محسوب می شود.آ
اقسام مرتد:آ
آ 1-مرتد فطری: کسی است که فطرتا مسلمان بوده، یعنی از پدر و مادری مسلمان، به دنیا آمده و خود هم مسلمان بوده بعدا مرتد شده است. حکم مرتد فطری، قتل است چه توبه کند یا در ارتدادش باقی باشد.آ
آ 2-مرتد ملی: کسی است که از پدر و مادر غیر مسلمان به دنیا آمده و بعد از رشد و بلوغ مسلمان شده و بعد از مدتی از اسلام برگشته است. این شخص را مرتد ملی می گویند. اما حکم مرتد ملی این است که تا سه روز به او مهلت می دهند، اگر توبه کرد و دوباره اسلام را پذیرفت، رهایش می کنند. در غیر این صورت او را به قتل می رسانند."آ
عباراتی نزدیک به همین مفاهیم در قانون مجازات اسلامی که در دست بررسی است و همچنین قانون مجازات اسلامی موجود مورد استفاده قرار گرفته است.آ
با توجه به اینکه اکثریت قریب به اتفاق کسانی که منکر وجود خدا و بیدین هستند، مسلمان زاده هستند و در دوران بلوغ به عنوان مسلمان شناخته میشدند از نظر قوانین اسلامی به عنوان مرتد فطری شناخته میشوند. این افراد میتوانند با مجازات مرگ مواجه شوند. تعداد زیادی از اعدامهای انجام شده در دهه شصت و به ویژه اعدامهای سال 67 از نظر شرعی به این دلیل بوده که فرد نامبرده از خواندن نماز خودداری کرده بود (یا در برخی از موارد خود را صراحتا معتقد به مارکسیسم که به معنی عدم قبول هر دینی است) معرفی کرده است. همچنین بسیاری از هم وطنانمان تنها به این دلیل که اعلام کردند بهائی هستند و مناسک مذهبی را انجام میداده اند، اعدام شده اند. آ
تعداد زیادی از شهروندان بهائی و بیدین و بی خدامجبور هستند برای آنکه به دانشگاه راه یابند، کار خود را حفظ کنند و یا شغلی بیابند، بتوانند پاسپورت بگیرند و خلاصه آنکه در هر کاری که با دولت سر و کار دارند بر خلاف اعتقادات خود، خود را مسلمان بنامند. اگر فردی خود را بهائی و یا بی دین و بی خدا اعلام کند، تمام امتیازات شهروندی را از دست میدهد. این بی حقوقی حتی در بعد از مرگ انان نیز تداوم مییابد. در تهران بهائیان و کسانی که در زندان مناسک مذهبی را به جا نمیاورند (عمدتا وابستگان به گروههای چپ) و اعدام شده بودند، در گورستان خاوران دفن میشوند و خانواده ها ی قربانیان مجاز نیستند که مراسم مورد نظرشان را اجرا کنند و یا با محدودیتهای زیادی روبرو هستند. گمان میکنم که اگر اعلام شود که متوفی بیدین بوده است، مسئولین گورستانهای رسمی کشور اجازه دفن وی را در این گورستانها نخواهند داد.آ
از طرف دیگر جامعه نیز با این اصل خو گرفته است که افراد باید به یک دینی اعتقاد داشته باشند و اعلام بیدینی و بی خدائی امری پذیرفته در میان بسیاری از مردم نیست. در ایران "لامذهب" فحش است که نشان میدهد که اطلاق لامذهبی به افراد اهانت به شخصیت فردی تلقی میشود. به همین دلیل است که بی دینان در بسیاری از موارد برای آنکه از طرف مردم طرد نشوند در مقابل آنان تظاهر به دینداری کنند. همچنین بی دینی و بی خدائی به آن دلیل که در ایران عمدتا وابستگی به احزاب و تفکر چپ و به ویژه مارکسیسم را تداعی میکند، خطرات بسیاری را میتواند برای شخص داشته باشد.آ
اصل 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر میگوید: "هر کس حق دارد که از ازادی فکر، وجدان و مذهب بهره مند شود. این حق متضمن آزادی اظهار عقیده و ایمان می باشد و نیز شامل تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی است؛ هر کس می تواند از این حقوق منفردا یا مجتمعا به طور خصوصی یا به طور عمومی برخوردار باشد." همچنین در منشور حقوق و آزادیهای کانادا یکی از چهار بند از آزادیهای بنیادی (اصل دوم) برای هر شهروند کانادا "آزادی وجدان و مذهب" است. آ
به گمان من دفاع از آزادی مذهب لازم است با دفاع از آزادی وجدان (از جمله حق بیدینی و بی خدائی) همراه باشد. فعالین حقوق بشر لازم است که پیشگامان این حرکت باشند و نقض حقوق شهروندانی را که به هیچ دینی اعتقاد نداشته و یا خدا نشناس هستند به عنوان یکی از موارد جدی و گسترده نقض حقوق بشر در ایران ، پیگیرانه دنبال کنند. آ
۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه
آزادی مذهب و آزادی وجدان:
۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۴, شنبه
شعری از پل الوار به یاد ادنا ثابت و عبدالله پنجه شاهی
چه کار می شد کرد؟ گزمه بر در بود
چه کار می شد کرد؟ در خانه زندانی بودیم
چه کار می شد کرد؟ راه کوچه بسته بود
چه کار می شد کرد؟ شهر به زانو در آمده بود
چه کار می شد کرد؟ مردم شهر گرسنه بودند
چه کار می شد کرد؟ خلع سلاح شده بودیم
چه کار می شد کرد؟ شب فرا رسیده بود
چه کار می شد کرد؟ عاشق یکدگر شدیم
چه کار می شد کرد؟ در خانه زندانی بودیم
چه کار می شد کرد؟ راه کوچه بسته بود
چه کار می شد کرد؟ شهر به زانو در آمده بود
چه کار می شد کرد؟ مردم شهر گرسنه بودند
چه کار می شد کرد؟ خلع سلاح شده بودیم
چه کار می شد کرد؟ شب فرا رسیده بود
چه کار می شد کرد؟ عاشق یکدگر شدیم
اشتراک در:
پستها (Atom)