به یاد مادر معینی و مادر سرحدی؛
بسیار دشوار است که از این راه دور برای کسانی
بنویسی که سالها با آنان و با احترام و مهر فراوان به آنان زندگی کرده باشی. دشوار
است که از انان بگوئی و از رنجی که آنان در زندگی خود تحمل کردند ننویسی. دشوار
است که از آنان بنویسی و این نکته مهم را یادآور نشوی که مادرانی که در صحنه
اجتماعی، گویا، در سایه فرزندان خود قرار داشتند، به شخصیتهای تاثیر گذار در
جامعه
تبدیل شدند.
ماه های اخیر همراه با خبرهای ناگواری بودند. چند
ماه قبل، مادر پرتوئی ما را تنها گذاشت و سپس چند هفته پیش مادر سرحدی از میان ما
رفت. و امروز خبر فوت مادر معینی مرا بیش از پیش در اندوهی جانکاه فرو برد. در
سالهای اخیر که با مادران صحبت می کنم، هر بار صمیمانه آرزو می کنم که سایه آنان
بر سر ما باقی باشد. اما دست روزگار ارزوهای ما را به هیچ می گیرد. مادرانمان، یک
به یک ما را تنها می گذارند.
مادر معینی و مادر سرحدی سالها غریبانه به گورستان خاوران
رفتند. عکس هبت و منوچهر را در آغوش گرفتند، برای انکه به ما یاد اور شوند که
جنایت بزرگی در ایران اتفاق افتاده است. برای انکه به ما مسئولیتهایمان را یادآور
شوند. برای انکه با فراموشی مبارزه کنند. آنان صدای وجدان جامعه ای هستند که با
جنایت خو گرفته است و آنرا تقدیس می کند.
مادر معینی و مادر سرحدی به همراه یاران خود، مادران
خاوران، سالها برای حقیقت و عدالت تلاش کرده اند. آنان هر گاه که فرصتی پیش آمده
است، به مسئولین و مقامات حکومتی و بین المللی مراجعه کرده اند تا اطلاعی از
سرنوشت عزیزان خود بیابند. امسال بیست و پنج سال از جنایت هولناک تابستان 67 گذشته
است. اما مادر معینی و مادر سرحدی بدون آنکه بدانند چرا فرزندانشان به همراه حدود
چهار هزار زندانی سیاسی دیگر قتل عام شدند، ما را ترک کردند. آنان شاهد بودند که
چگونه حقیقت و عدالت در برابر مصلحتهای سیاسی قربانی شده است، بدون آنکه دستاوردی جدی
از آن حاصل شده باشد.
صدای آنان برای حقیقت و عدالت در هیاهوی "سیاست
واقع گرایانه" بسیاری از سیاست ورزان و فعالین مدنی و حقوق بشر ایرانی کمتر
به گوش کسی رسیده است. چگونه میتوان انتظار داشت که صدای آنان شنیده شود، وقتی
بسیاری از این سیاست ورزان، کسانی را که در شکل گیری سیاست خشونت نقشی تعیین کننده
داشته اند، را تقدیس و تطهیر می کنند؟
ایا میتوان به اینده امیدی داشت در حالی که حتی
بسیاری از منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی درخواست مادرانمان برای حقیقت و عدالت
را، علیرغم آنکه در ادبیات حقوق بشر این تلاش ها بخشی جدائی ناپذیر از تلاش یک ملت
برای توسعه حقوق بشر قلمداد می شود، کمک به تسلسل خشونت در ایران معرفی می کنند؟
ایا میتوان با سیاست ورزانی که از منظر آنان نقض
حقوق بشر در جمهوری اسلامی تنها از زمانی آغاز می شود که آنان از حکومت رانده شده
اند و آنچه در پیش از آن اتفاق افتاده است همه منطبق با اصول دمکراسی و حقوق بشر
بوده است، به بحثی جدی پرداخت؟
اگر امیدی به تغییر در نگرش ایرانیان و به ویژه
سیاست ورزان به رویاروئی با گذشته وجود داشته باشد، مادران خاوران و همه بستگان
قربانیان نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی در روشن نگاهداشتن این بارقه های امید نقشی
مهم ایفا خواهند کرد.
مادر سرحدی و مادر معینی از میان ما رفتند، اما پژواک
صدای آنان با ما باقی خواهد ماند.
جعفر بهکیش