خانم بنی یعقوب را به عنوان یک زندانی عقیدتی می
شناسم. روزنامه نگاری که از بازداشت ایشان، ناراحت شده ام و به آن اعتراض کرده ام و با آزاد
شدنشان، شادمان. مثل بقیه زندانیان سیاسی و عقیدتی.
خانم بنی یعقوب مطلبی نوشته اند با عنوان "چند نفر از ما اعدام های 67 را محکوم می
کردیم؟"
سئوال مهمی است و پاسخ های خانم بنی یعقوب خواندنی. اما یک جمله از این نوشته، به
شدت مرا ناراحت کرده است. ایشان نوشته اند " طنز ماجرا آن جاست که هرکس تا از این
فاجعه ابراز تاسف می کند باید بلافاصله یادآوری کند که میان دفاع از حقوق انسان ها
و همراهی با باور و راه و منش آنها فاصله زیاد است. می توانی با اعتقادات و باورهای
گروهی بیشترین فاصله را داشته باشی اما از حقوق آنها دفاع کنی."
این جمله مرا برآشفته می کند. بگذارید مثالی بزنیم، در
سالهای پس از سر کار آمدن جمهوری اسلامی بسیاری از روزنامه نگاران مورد تعدی قرار
گرفته اند. سالها زندان را تحمل کرده اند، آزادی بیانشان مورد تعرض قرار گرفته است
و اعدام شده اند. این روزنامه نگاران عقاید مختلفی داشته اند. این روزنامه نگاران
عقایدی داشته اند که با عقاید من و خانم بنی یعقوب و دیگران یکی نبوده است. انتظار
هم نباید داشت که چنین باشد. یا بسیاری از فعالین حقوق بشر مورد تعدی قرار گرفته
اند و احتمالا باز هم عقاید همه آنها با ما یکسان نبوده است. همین نکته در مورد
فعالین زنان و کارگران و دانشجویان صدق می کند. در مورد زندانیان سیاسی هم که نکته
واضح و مبرهن است. عقاید خانم بنی یعقوب کجا و زنده یاد علیرضا سپاسی آشتیانی (از رهبران
سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر، که اتفاقا با تعریف سازمان گزارشگران بدون مرز، روزنامه نگار هم بوده است) و یا زنده یاد رحمان هاتفی (از رهبران حزب توده ایران و معاون سردبیر کیهان). تفاوت بین عقاید این افراد به اندازه کافی روشن
است و در یک مقاله تحلیلی، اگر ضرورتی دارد باید به این اختلاف عقیده ها پرداخت.
اما وقتی از قربانی خشونت دولتی دفاع می کنیم، این اختلاف نظرات، ربطی به
موضوع ندارند؟
بگذارید به نهادهای حرفه ای در دفاع از روزنامه
نگاران مراجعه کنیم. اعلامیه حمایت گزارشگران بدون مرز از میر حسین موسوی که در 3 شهریور 1391 منتشر شده است را مرور می کنم. در این اطلاعیه
"آیتالله خامنهای مسئول جان میرحسین موسوی و دیگر روزنامهنگاران و وبنگاران
زندانی است که با وضعیت سلامت شکننده همچنان در بازداشت بسر میبرند"، قلمداد
می شود. در همین اطلاعیه، گزارشگران بدون مرز میرحسین موسوی، زهرا رهنورد، مهدی
کروبی و فاطمه کروبی را چنین معرفی می کند: " میرحسین موسوی، و همسرش زهرا
رهنورد، روشنفکر و نویسنده و مهدی کروبی رئیس سابق مجلس شورای اسلامی جمهوری اسلامی،
صاحب امتیاز روزنامه توقیف شده اعتماد ملی، از تاریخ ٥ اسفند ١٣٨٩، در محلی
نامعلوم در بازداشت خانگی بسر میبرند و از همه حقوق خود محروم شدهاند. فاطمه
کروبی سردبیر مجلهی توقیف شده ایراندخت، و همسر مهدی کروبی که با وی بازداشت شده
بود، در مهرماه ١٣٩٠ آزاد شد. مهدی کروبی نیز از بیماریهای متعدد تشدید شده در
اثر شرایط بازداشت، رنج میبرد."
میبینیم که هیچ چیزی در مورد اتهاماتی که به میر
حسین موسوی و مهدی کروبی در مورد مشارکت (مستقیم یا غیر مستقیم) آنان در جنایتهای
دهه شصت و کشتار تابستان 67 منتسب است نیامده است. یقین دارم که گزارشگران بدون
مرز از این اتهامات مطلع هستند، اما احتمالا آگاهانه، از طرح این اتهامات پرهیز می
کنند، احتمالا به این دلیل که ذکر این مطالب در اعلامیه ای برای دفاع از کسانی که
قربانی نقض حقوق بشر هستند، بلاموضوع می باشد.
اگر گزارشگران بدون مرز میخواسنتند به خانم بنی
یعقوب تاسی کنند، مثلا باید در انتهای اعلامیه خود می نوشتند "حمایت از میر حسین موسوی به معنی موافقت
با اقدامات و اعتقادات ایشان در دهه شصت و تابستان 67 نیست". این جمله کوتاه، بسیار گویاست. نشان می دهد که
گزارشگران بدون مرز با اعتقادات و اقدامات آقای موسوی در دهه شصت و تابستان 67
مشکل دارند. و حتی اگر خواننده قدری تخیل خود را به کار اندازد، احتمالا نتیجه
گیری می کند که آقای موسوی نقشی در کشتار تابستان 67 داشته است، وگرنه، گزارشگران
بدون مرز، که سازمان معتبری هستند، الکی حسابشان را در مورد تابستان 67 و دهه شصت از حساب
آقای موسوی جدا نمی کردند.
این شکل از حمایت از قربانیان نقض حقوق بشر به شدت
تکاندهنده است. یکی از مهمترین اهداف نقض حقوق بشر تضعیف و خوار کردن انسانهاست.
انسانهای تحقیر شده، توان مقاومت را از دست می دهند و تسلیم می شوند. در مقابل ما
با حمایت از قربانیان، تلاش می کنیم این رابطه نابرابر را تصحیح کنیم. مهم نیست که
عقاید قربانیان چیست.
پیشنهاد من به خانم بنی یعقوب این است که در یک
مقاله مفصل، مشکلات و انتقاداتشان را به مجاهدین خلق بنویسند، من با ایشان هم صدا
هستم، اما زمانی که می خواهند از قربانیان یک جنایت دولتی حمایت کنند، لازم نیست
با برخی اشارات، به خواننده این نکته را منتقل کنند که قربانی، همچین آدم درست و حسابی
هم نبوده است. نحوه حمایت خانم بنی یعقوب به این می ماند که ما از یکطرف دست
قربانیان را می گیریم تا روی پای خود بایستند و از طرف دیگر توی سرشان می زنیم.
جنایتی که در اردوگاه اشرف اتفاق افتاده است، محکوم
است. نقطه.