۱۳۹۵ شهریور ۶, شنبه

کشتار 67 و تاج زاده: یک گام به پیش، ده گام به پس*


شش سال قبل در تأملی (1) در یک نوشته مهم از آقای مصطفی تاج زاده با عنوان "پدر مادر ما باز هم متهمیم" (2) نوشتم:
صمیمیتی را در عذر خواهی آقای تاج زاده از آنچه در دهه اول انقلاب انجام شده است، احساس می کنم که سبب دلگرمی است. اما، عذر خواهی (سیاسی) صمیمانه دارای مشخصاتی فراتر از آنچه آقای تاج زاده به آن پرداخته اند میباشد. اولین نکته این است که روی سخن لازم است به کسانی باشد که در وهله اول از آن اقدام ها آسیب دیده اند (در این مورد زندانیان سیاسی، بستگان کشته شدگان و کسانی که قربانی نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر بوده اند). دوم اینکه لازم است تا حقایق در مورد آنچه گذشته است گفته شود، بدون کم و کاست. باید روشن باشد که از چه اقدامات مشخصی سخن می گوئیم، تا بدین ترتیب اعتمادی متقابل امکانپذیر گردد. سوم اینکه از عملی که انجام شده است پشیمان باشیم و چهارم اینکه متعهد شویم که چنان اعمالی دوباره تکرار نخواهد شد." از همین رو ..."علیرغم دلگرمی اولیه، باید اذعان نمایم که کاستی های جدی ای در عذر خواهی آقای تاج زاده وجود دارد که سبب نگرانی عمیق میباشد. همچنین، به نظر من، عذر خواهی تنها بخشی از رویاروئی با گذشته است. پاسخگوئی به جنایتهای جمهوری اسلامی ابعادی فراتر از عذر خواهی دارد، که پرداختن به آنها از حوصله این مطلب خارج است.
آقای تاج زاده در یادداشتی (3) پس از انتشار نوار صوتی گفتگوی آقای منتظری (4) با اعضای هیئت مرگ و اعتراض شدید ایشان به جنایتی که در حال انجام بوده است، نکاتی را طرح می کنند که به گمان من میتوان بدینگونه خلاصه کرد:
1- هر چند روش های فرقه رجوی "فاشیستی" بوده و هست، این گروه نقشی استراتژیک در تسلط خشونت و ترور در دهه شصت داشته و این گروه در ماه ها و سالهای پایانی جنگ ایران و عراق نقش مزدور صدام را بازی کرده و هزاران هوادار خود را به کشتن دادند: اما " با وجود همه این مسائل محاکمه مجدد زندانیان را در سال۶۷ و اعدام گروهی آنان را نقض موازین حقوقی و قانونی کشور به شمار می‌آورم."
2- همین اواخر (پس از آزادی ایشان از زندان) و "برخلاف روال سالیان گذشته و برخلاف مضامین سرود های رایج مجاهدین خلق، که دعوت به کینه ورزی و انتقام گیری می‌کند" پدر یکی از قربانیان 67 "خواهان آن شد که به کینه و نفرت پایان داده شود و به جای آن دعوت به مهر و دوستی کرد. مهمتر آن که این پیام با استقبال و تشویق بعضی دیگر از خانواده‌ها مواجه شد." ایشان می خواهد که آشتی ملی انجام گیرد و انتشار این نوار سبب تفرقه در نیروهای طرفدار دمکراسی (احتمالا منظورشان نیروهای اصلاح طلب حکومتی و حامیان آقای روحانی) نشود.
3- "حاکمیت می‌تواند با عذرخواهی از ملت، حلالیت‌طلبی از بازماندگان و اصلاح‌ سازوکار قضائی میهن به گونه‌ای که تکرار چنین فجایعی را ناممکن کند، زخم ناشی از این اعدامها را التیام بخشد. من به سهم خود از خانواده‌های اعدام شدگان آن فاجعه از جمله بازماندگان قربانیانی که عضو مجاهدین خلق نبودند، پوزش می‌طلبم."
4- آقای تاج زاده نگران هستند که انتشار این نوار بر وحدت نیروهای اصلاح طلب لطمه وارد نماید و به فعالین و به ویژه مردم هشدار می دهند که انتشار این نوار نباید "جبهه بزرگ دموکراسی‌خواهان و عدالت‌طلبان را در مصاف با انسدادطلبان داخلی و سلطه‌جویان خارجی تضعیف یا خدای ناکرده دو پاره کند، به عکس باید از توجه عمومی به این سخنان کمال استفاده را به سود استقرار دموکراسی، نفی خشونت‌ورزی و حاکمیت قانون در ایران ببریم و به آرمان طرفین، که خواهان سربلندی ایران و بهروزی ایرانیان بوده‌اند، اگرچه به نظر ما مسیر را اشتباه پیموده‌اند، جامه عمل بپوشانیم."
آقای تاج زاده با عذر خواهی از خانواده های قربانیان کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 67 و درخواست اصلاح سیستم قضائی به گونه ای که تکرار این نوع از جنایت ممکن نباشد، گامی مثبت به پیش برداشته اند. اما چند نکته مهم در مورد این یادداشت لازم است بازگو شود:
1- آقای تاج زاده قسمت مهمی از یادداشت خود را به ذکر جنایت های "گروه رجوی" اختصاص داده است. اما خود ایشان به خوبی می دانند که این موضوع هیچ ربطی به مسئله مورد بحث ندارد.
افرادی به دلیل فعالیت های سیاسی خود در چند سال اول انقلاب، در دادگاه های انقلاب (که با هیچ کدام از موازین یک دادرسی عادلانه همخوانی نداشت) محاکمه و به زندان محکوم شده بودند. سپس در تابستان 67 این افراد با فرمانی از جانب آیت الله خمینی دسته بندی و قتل عام شدند. به گمان من لازم است از قربانیان بدون هیچ قید و شرطی اعاده حیثیت شود و نه آنچنان که آقای تاج زاده کرده اند: همه حیثیت سیاسی و انسانی را از آنان سلب و سپس "اعدام" آنان را محکوم کرد.
مهمترین گام در تدارک این جنایت بی نظیر در تاریخ ایران، غیر انسانی کردن چهره قربانیان بود (به همه تبلیغات پس از خرداد 60 که برای توجیه کشتار از رسانه های حکومتی و غیر حکومتی انتشار یافته اند و به زبان فرمان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 67 (5)، صادر شده توسط آیت الله خمینی، نگاه کنید). آمران و مجریان این جنایت هولناک، ابتدا چهره انسانی قربانیان خود را مخدوش کردند. آقای تاج زاده، با زدودن چهره انسانی از قربانیان، گام در راه تکرار آن فاجعه برداشته اند.
2- در تابستان 67 هیچ محاکمه ای در کار نبوده است. آقای خمینی فرمانی صادر کردند و دستور دادند که هیئتی (که بعدها این هیئت به عنوان هیئت مرگ شناخته شد) زندانیان سیاسی طرفدار سازمان مجاهدین خلق ایران را به دو دسته تقسیم کنند: "وفادار به سازمان و یا مخالف آن". همه کسانی که به سازمان مجاهدین خلق وفادار بودند به دار آویخته شدند.
سپس گویا فرمانی صادر می شود که زندانیان وابسته به گروه های چپگرا را به دو دسته تقسیم کنند: مرتد یا مسلمان. در زندان اوین (در تهران) و زندان گوهردشت (در کرج) تمام مرتدین به دار آویخته شدند. به دلایلی که بر ما معلوم نیست، مرتدین در شهرستانها از مرگ نجات یافتند.
نوار منتشر شده شواهدی باور نکردنی را با ما در میان می گذارد، اینکه چگونه در سیستم سیاسی موجود، یک فرد بر فراز همه قوانین ایستاده است و میتواند حکم قانون و شرع را برای پیشبرد مصالح جمهوری اسلامی متوقف نماید. کیش شخصیت آیت الله خمینی (یا همان ولایت مطلقه فقیه) به شکلی باور نکردنی بر این گفتگو ها سایه افکنده است. حتی اعضای شورای عالی قضائی جسارت اعتراض به حکم آیت الله خمینی را نداشتند.
3- آقای تاج زاده، هر چند از خانواده های قربانیان کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 67، به ویژه از خانواده کسانی که عضو سازمان مجاهدین خلق نبودند، عذر خواهی می کند، اما چهره آنان را مخدوش جلوه داده و تلاش های تاکنونی برای دادخواهی را به انتقام جوئی و کینه ورزی فرو می کاهد.
از ایشان سئوال می کنم، مادران و خانواده های خاوران، که شناخته شده ترین جمع بستگان قربانیان کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 67 و اعدام های قضائی و فراقضائی دهه شصت می باشند، در کجا از انتقام جوئی سخن گفته اند؟ آنان بیش و پیش از هر چیزی بر دانستن حقیقت تاکید کرده اند. درخواستی که از طرف آقای تاج زاده و همفکران شان به هیچ گرفته شده است. در نوشته آقای تاج زاده هم هیچ نشانی از اهمیت تلاش برای کشف حقیقت وجود ندارد. احتمالا به این دلیل ساده که روشن شدن حقیقت، مشروعیت سیاسی و اخلاقی خط امامی های دهه شصت (اصلاح طلبان امروزی) را زیر سئوال خواهد برد.
آقای تاج زاده به عوض همراهی و پشتیبانی از خواسته های بر حق بستگان قربانیان کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 67 آنان را به انتقام جوئی و کینه ورزی متهم می کند. ایشان برای نفی کردن تلاش بستگان قربانیان کشتار بزرگ تابستان 67 برای عدالت و حقیقت، چهره ای منفی از آنان به نمایش می گذارند. ایشان لازم است توضیح دهند که کدامیک از اقدامات مادران و خانواده های خاوران انتقام جوئی و کینه ورزی است؟
مادران و خانواده های خاوران در دادخواست مورخ پنج دیماه 67 (6)، زمانی که همفکران آقای تاج زاده مسئولیت های اصلی قضائی کشور را در اختیار داشتند، خواستار آن شدند که: 
1- تاریخ محاکمه، مدتی که محکمه مشغول بررسی پرونده هر یک از قزبانیان بوده، دلیل محاکمه دوباره، و محل محاکمه برای تک تک قربانیان اعلام دارید.
2- محل دفن و تاریخ اعدام کلیه قربانیان را به خانواده ها آنان اطلاع دهید.
3- وصیت نامه های قربانیان را به خانواده های آنان مسترد کنید.
4- تعداد و اسامی اعدام شدگان را اعلام نمائید.
5- به دلیل اینکه این اقدام ناقص صریح اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی و اعلامیه جهانی حقوق بشر است، ما علیه مسئولین این فاجعه دردناک اعلام جرم می کنیم و خواهان آن هستیم که اینان بازداشت و در یک محکمه علنی محاکمه گردند.
6- ما خواهان موافقت جمهوری اسلامی، با بازدید یک هیئت بین المللی برای بررسی وضعیت زندانهای کشور و اجازه مذاکره این هیئت با زندانیان سیاسی و خانواده های قربانیان فاجعه اخیر هستیم.
از آن زمان تاکنون مادران و خانواده های خاوران در هر فرصتی این درخواست ها را در مراجعه به مراجع داخلی و بین المللی تکرار کرده اند.
آقای تاج زاده لازم است توضیح دهند که کدام یک از خواسته های بالا انتقام جوئی و کینه ورزی است؟
آقای تاج زاده لازم است توضیح دهند که تلاش مادران و خانواده های خاوران برای نگاهداری گورستان خاوران، شناخته شده ترین نماد کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 67 و اعدام های قضائی و فراقضائی دگر اندیشان در دهه شصت، برگزاری سالانه تنها مراسم بزرگداشت برای قربانیان آن کشتار بزرگ در دهم شهریور هر سال  و یا نزدیکترین جمعه به این تاریخ، در فضای عمومی، گورستان خاوران، علیرغم تمام اذیت و آزار های نیروهای امنیتی و بازداشت های مکرر آنان، چگونه انتقام جوئی و کینه ورزی قلمداد شده است؟ آقای تاج زاده باید توضیح دهند که چگونه برگزاری مراسم بزرگداشت قربانیان نقض گسترده حقوق بشر در منازل مسکونی این خانواده ها که بارها با دخالت ماموران ناتمام مانده و یا به بازداشت تعدادی از مادران و خانواده های خاوران منجر شده است، به تداوم چرخه خشونت در ایران می انجامد؟ اگر تلاش های مادران و خانواده های خاوران تلاشی مدنی، صلح آمیز و در جهت توسعه حقوق بشر و دمکراسی در ایران نیست، دیگر کدام فعالیت را میتوان با این عناوین باز شناخت؟
4- آقای تاج زاده در ابتدای یادداشت خود می نویسند " من بدون آن که از جزئیات آن فاجعه آگاه باشم" ...
میدانیم که  همفکران آقای تاج زاده در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و خط امامی ها دهه شصت (اصلاح طلبان کنونی) نقشی تعیین کننده در شکل گیری سیستم امنیتی/قضائی و سرکوب گسترده مخالفان در دهه شصت داشته و در تابستان 67 مصدر مشاغل  مهم امنیتی، قضائی  و سیاسی بوده اند. شاید موقعیت آقای تاج زاده، در زمان وقوع جنایت، چنان نبوده است که مستقیما از جزئیات این فاجعه اطلاع داشته باشند، اما پس از گذشت سالیان طولانی و در شرایطی که ایشان به یکی از مهمترین رهبران جناح اصلاح طلب دولتی تبدیل شده اند،  چرا این نکته را ضروری ندانسته اند که "جزئیات آن فاجعه" را از دوستان و همفکران خویش جویا شوند؟ مهمترین مسئولیت  آقای تاج زاده، به گمان من، تلاش در جهت روشن شدن حقیقت است. متاسفانه پس از گذشت 28 سال از آن فاجعه ملی، ایشان و همفکران شان هیچ گامی برای روشن شدن حقیقت بر نداشته اند.  
5- به نظر می رسد که آقای تاج زاده نگران هستند که انتشار این نوار و مشخص شدن اینکه برخی از مهمترین شخصیت های اصلاح طلب مسئولیتی سنگین در سازماندهی این کشتار بزرگ داشته اند، سبب رشد اختلافات در درون جبهه اصلاحات و به ویژه پایه های اجتماعی آنان شود.
این نگرانی واقعیت دارد: انتشار این نوار اصلاح طلبان حکومتی را با یک بحران سیاسی و اخلاقی روبرو کرده است. برخی از مهمترین افراد در این جبهه، از جمله حسن خمینی، محمد موسوی بجنوردی (عضو شورای عالی قضائی در زمان وقوع جنایت)، محمد علی انصاری و برخی از روزنامه های اصلاح طلب انتشار این نوار را محکوم کرده اند. آنان مدعی شده اند که محتوی این نوار دروغ و یا تحریف شده است.
علاوه بر آن کسانی مانند حسین موسوی تبریزی (دبیر مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم- یکی از مهمترین تشکل های اصلاح طلب و دادستان کل انقلاب از سال 1360 تا 1363) انتشار این نوار را به زیان انقلاب ارزیابی می کنند. بسیاری از اصلاح طلبان از جمله عبدالکریم موسوی اردبیلی (رئیس شورای عالی قضائی از سال 60 تا 68)، محمد موسوی خوئینی ها (دادستان کل کشور در زمان وقوع جنایت و دبیر مجمع روحانیون مبارز) و دیگران در برابر این نوار سکوت اختیار کرده اند.
همچنین، این نوار به خوبی نشان می دهد که آیت الله خمینی و بیت ایشان نقشی تعیین کننده در کشتار تابستان 67 داشته است. اما علاوه بر آن (که نوار گفتگو منتشر شده بر آن تاکید می کند) وحشت مسئولان طراز اول مملکت (در اینجا اعضای شورای عالی قضائی) از آقای خمینی است. بر اساس آنچه در نوار نقل می شود، اگر بپذیریم که اعضا و به ویژه رئیس آن شورا مخالف کشتار بوده اند، نه تنها کسی در آن شورا جسارت اعتراض به ایشان را نداشته، بلکه آیت الله موسوی اردبیلی (رئیس شورای عالی قضائی) در نماز جمعه هم جهت با فرمان آقای خمینی شعار کشتار سر می دهد. حتی آیت الله منتظری (قائم مقام رهبری) هم امکان دسترسی به آقای خمینی نداشته است (آقای منتظری می گویند اگر به من ده دقیقه وقت بدهند نظر ایشان را عوض می کنم). از همین روست که گمان می کنم پس از انتشار این نوار، شخصیت کاریزماتیک آیت الله خمینی، بیش از پیش مورد نقد قرار گیرد و اندیشه الگو قرار دادن آن دوران را با بحرانی اخلاقی، حقوقی و سیاسی روبرو نماید.
نوار گفتگو های آقای منتظری با اعضای هیئت مرگ نشان می دهد که خط امامی ها – احمد خمینی، عبدالکریم موسوی اردبیلی، محمد موسوی خوئینی ها، محمد موسوی بجنوردی و دیگران در بطن آن کشتار قرار داشته و همه یا برخی از آنان در سازماندهی آن فاجعه ملی نقشی تعیین کننده داشته اند. 
**********************************
می خواهم نتیجه گیری کنم که:
الف) آقای تاج زاده نه تنها چهره قربانیان را مخدوش و بدین وسیله قربانیان را مجددا مجازات می کند، بلکه تلاش های بستگان قربانیان آن کشتار بزرگ برای حقیقت و عدالت و مبارزه آنان با فراموشی را نیز مخدوش جلوه می دهند تا بتوانند، سیاست مشخصی که در راستای منافع اصلاح طلبان حکومتی، که نقشی مهم در کشتار تابستان 67 و نقشی تعیین کننده در اعدام های قضائی و فراقضائی دگر اندیشان در دهه شصت داشته اند، را به خوانندگان تحمیل نمایند.
ب) با فاش شدن حقایق کشتار بزرگ زندانیان سیاسی در تابستان 67،  بخشی از اصلاح طلبان که مسئولیت جدی در آن جنایت داشته اند، به دفاع آشکار و نهان از آن کشتار برخواهند خواست. یادداشت اخیر آقای تاج زاده، به گمان من، تلاشی است در جهت کنترل بحرانی که مشروعیت سیاسی و اخلاقی اصلاح طلبان را دچار خدشه کرده و خواهد کرد.
آقای تاج زاده در یادداشت اخیر خود چنان سخن گفته اند که گویا جریانی که ایشان به آن تعلق داشته و دارند، تنها ناظر بی اراده یک جنایت بزرگ بوده اند. ادعائی که به هیچوجه به واقعیت نزدیک نیست. اگر در مقاله "پدر مادر ما باز هم متهمیم" صمیمیتی را در عذر خواهی آقای تاج زاده یافته بودم، یادداشت اخیر ایشان  فاقد هر گونه صمیمیتی است و گام های بزرگی به عقب برداشته شده است.  
ج) می خواهم امیدوار باشم که برخی از اصلاح طلبان از جمله خانواده آیت الله خمینی، با الگو قرار دادن آیت الله منتظری و خانواده ایشان، اسرار آن جنایت بزرگ را در اختیار مردم قرار دهند، اما تجربه بیست و هشت سال گذشته و واکنش ها به انتشار نوار گفتگوی آقای منتظری با اعضای هیئت مرگ نشان داده است که احتمالا این انتظار بیهوده است.
اگر آشتی ملی امکان پذیر باشد، اولین گام در جهت آن، تلاش برای کشف و بازگو کردن حقیقت است. آیا آقای تاج زاده و همفکران ایشان آمادگی گام نهادن در این راه را دارند؟   
*******************************
توضیحات:
1- میتوانید آن مقاله را در لینک زیر ببینید:
2- مقاله آقای تاج زاده را میتوانید در لینک زیر مطالعه کنید:
3- یادداشت اخیر آقای تاج زاده را میتوانید در لینک زیر ببینید:
4- علیرغم اینکه آیت الله منتظری در زمان وقوع آن جنایت هولناک، به سکوت خود در فضای عمومی (که یکی از مهمترین عوامل موفقیت طرح این جنایت هولناک بود) وفادار ماندند، اما، به گمان من، با اعتراض جسورانه خود در زمان وقوع این جنایت و سپس (هر چند با تاخیری طولانی) با انتشار خاطرات خود در نیمه دوم دهه هفتاد، به عنوان بی نظیر ترین شخصیت سیاسی در میان دولتمردان کنونی و سابق جمهوری اسلامی از احترام دائم برخوردار خواهند بود.
دفتر آیت الله منتظری نیز با انتشار این نوار، کمک بزرگی به دانستن حقیقت کرده اند. من به نوبه خود از خانواده آقای منتظری برای انتشار این نوار تشکر می کنم.
5- فرمان کشتار را میتوانید در لینک زیر بخوانید:
6- برخی از دادخواست های مادران و خانواده های خاوران را میتوانید در لینک زیر ببینید:
* این مقاله قبلا در اول شهریور ماه 1395 در سایت "گویا نیوز" منتشر شده است:
جعفر بهکیش – 31 مرداد 1395