بهار غم انگیز،
عصر روز چهار شنبه قبل از آنکه به خانه باز گردم، رفته بودم تورنتو تا قدری شیرینی و آجیل بخرم. مسیر طولانی تورنتو تا خانه را با گوش دادن به رادیو کانادا میگذراندم. اما بیشتر به عید، سال نو، خاوران و ایران فکر میکردم. فکر میکردم که هنوز ایمیل تبریک عید را برای دوستانم نفرستاده ام. دست و دلم نیامده بود که چیزی ارسال کنم. فکر کرده بودم خوب است سرودی که بچه های مشهد در سال 57 در زندان اوین اجرا کرده بودند را ضبط کنم و برای دوستان به عنوان تبریک نوروز بفرستم. شروع کردم به خواندن سرود:
آمد، آمد بنفشه در بستان
دیو زمستان ساید بر هم دندان
پر شده صحرا از غرش و غوغا
در بهاران دیده من تابان
شد سیاهی دربدر ز لشکر اخگرها،
کوه و دشت و آسمان
دریا دریا
پر شرر ز خنده گردید
شد سپیدی پر فروغ
در آسمان دلها
کوه و دشت و آسمان
دریا دریا
پر شرر ز خنده گردید
بغض گلویم را گرفته بود، بسیاری از آنهائی که این سرود را اجرا کرده بودند، از جمله محمود برادرم، در جمهوری اسلامی اعدام شده بودند.
بگذشته دی شد غمها طی در پی
باشد نوروز بر یارانم پیروز،
باشد نوروز بر یارانم پیروز،
اخگر باران در دل شب یاران
شد سیاهی دربدر ز لشکر اخگرها،
کوه و دشت و آسمان
دریا دریا
پر شرر ز خنده گردید
شد سپیدی پر فروغ
در آسمان دلها
کوه و دشت و آسمان
دریا دریا
پر شرر ز خنده گردید
حافظه یاریم نکرد، به علی اشرف درویشیان فکر میکردم، در آخرین روزهائی که در ایران بودم، علی اشرف گفت که در ساختن این سرود همکاری کرده بود. از او خواهش کردم که اگر آنرا به خاطر دارد برایم بخواند، او بیشتر از آنچه من به خاطر داشتم چیزی به خاطر نداشت.
بقیه راه به سکوت گذشت، حوصله گوش دادن به رادیو را نداشتم. سال گذشته را مرور میکردم..........................................
برای علی اشرف درویشیان از صمیم قلب ارزوی سلامتی و برای همه سالی بهتر از سالهای گذشته را آرزو میکنم.
عصر روز چهار شنبه قبل از آنکه به خانه باز گردم، رفته بودم تورنتو تا قدری شیرینی و آجیل بخرم. مسیر طولانی تورنتو تا خانه را با گوش دادن به رادیو کانادا میگذراندم. اما بیشتر به عید، سال نو، خاوران و ایران فکر میکردم. فکر میکردم که هنوز ایمیل تبریک عید را برای دوستانم نفرستاده ام. دست و دلم نیامده بود که چیزی ارسال کنم. فکر کرده بودم خوب است سرودی که بچه های مشهد در سال 57 در زندان اوین اجرا کرده بودند را ضبط کنم و برای دوستان به عنوان تبریک نوروز بفرستم. شروع کردم به خواندن سرود:
آمد، آمد بنفشه در بستان
دیو زمستان ساید بر هم دندان
پر شده صحرا از غرش و غوغا
در بهاران دیده من تابان
شد سیاهی دربدر ز لشکر اخگرها،
کوه و دشت و آسمان
دریا دریا
پر شرر ز خنده گردید
شد سپیدی پر فروغ
در آسمان دلها
کوه و دشت و آسمان
دریا دریا
پر شرر ز خنده گردید
بغض گلویم را گرفته بود، بسیاری از آنهائی که این سرود را اجرا کرده بودند، از جمله محمود برادرم، در جمهوری اسلامی اعدام شده بودند.
بگذشته دی شد غمها طی در پی
باشد نوروز بر یارانم پیروز،
باشد نوروز بر یارانم پیروز،
اخگر باران در دل شب یاران
شد سیاهی دربدر ز لشکر اخگرها،
کوه و دشت و آسمان
دریا دریا
پر شرر ز خنده گردید
شد سپیدی پر فروغ
در آسمان دلها
کوه و دشت و آسمان
دریا دریا
پر شرر ز خنده گردید
حافظه یاریم نکرد، به علی اشرف درویشیان فکر میکردم، در آخرین روزهائی که در ایران بودم، علی اشرف گفت که در ساختن این سرود همکاری کرده بود. از او خواهش کردم که اگر آنرا به خاطر دارد برایم بخواند، او بیشتر از آنچه من به خاطر داشتم چیزی به خاطر نداشت.
بقیه راه به سکوت گذشت، حوصله گوش دادن به رادیو را نداشتم. سال گذشته را مرور میکردم..........................................
برای علی اشرف درویشیان از صمیم قلب ارزوی سلامتی و برای همه سالی بهتر از سالهای گذشته را آرزو میکنم.
به نظر می رسد که بالاخره افرادی از ايران نيز به مبارزه ی مشروع شما پيوسته اند. نامه ی مادران فدائيان از ايران موجب شده که بالاخره کمی گوش ها را باز کنند
پاسخحذفruhe baradarat ba ruhe sargardane mano hameye javanane iran zamin shado azad bad.
پاسخحذفdoroud bar khodaee ke khodaee mikonad