۱۳۸۷ مرداد ۱۹, شنبه

زندانیان مرد وابسته به گروههای چپ که از قتل عام جان به در بردند

ملاقات برخی از زندانیان جان به در برده در زندان گوهر دشت تقریبا همزمان با دادن ساکها شروع شد. نمی دانم کدام اول اتفاق افتاد، ولی خوب به خاطر دارم که زمانی که به ما ساک بچه ها را دادند از اعدام آنها اطلاعی نداشتیم. در بعضی از بندها که چپها بودند، از جمله فرعی بیست که محمود و محمد علی در ماههای آخر در آنجا زندانی بودند، تعداد زندانیانی که از قتل عام جان به در برده بودند، زیاد نبودند. روشن بود که راه برخی از خانواده ها که بچه هایش زنده مانده بودند، از ما جدا می شد. ابتدا ما به دو دسته تقسیم شدیم، کسانی که ملاقات می رفتند و ما که برای دیدار بستگانمان به خاوران می رفتیم. به تدریج زندانیان جان بدر برده آزاد می شدند و این تقسیم بندی و گسست قطعی می شد.

زندانیان آزاد می شدند، برخی از آنان سالها با محمود و محمد علی در یک بند بودند। برایم این سئوال هنوز باقی مانده که چرا تقریبا هیچ کسی، جز سه نفر از رفقایم که تنها یکی از آنها با محمود و محمدعلی هم بند شده بود، به دیدن پدر و مادرم نیامدند؟ چنین به نظرم می رسید که آنان از اینکه زنده مانده بودند، احساس گناه می کردند و می توانستم غمی سنگین را در چهره های برخی از آنان ببینم. شاید در پیش خود از اینکه برای حفظ جان، بر اعتقادات خود پایفشاری نکرده بودند، خود را خطاکار می دانستند؟

ما تلاش می کردیم که دلیلی برای این قتل عام بیابیم و بفهمیم چرا بعضی اعدام شدند و برخی دیگر زنده ماندند؟ اولین پاسخ (شاید دلخواه ترین و آرام کننده ترین پاسخ برای بستگان قربانیان) آن بود که آنانی که جان باختند، از ویژگی هائی برخوردار بودند که دولت جمهوری اسلامی نمیتوانست زنده ماندن آنها را تحمل کند و به شکلی غیر مستقیم، این قضاوت رامی کردیم که آنان که زنده مانده بودند، خطری جدی برای جمهوری اسلامی محسوب نمی شدند. پاسخی دیگر هم برای این سئوال وجود داشت، به خاطر دارم که در نامه ای که به امضاء 50 خانواده رسیده بود، نوشته بودیم که هدف جمهوری اسلامی حل مسئله زندانیان سیاسی از طریق محو فیزیکی و روانی زندانیان سیاسی بود تا بدین ترتیب جامعه و مخالفین سیاسی را مرعوب کنند و تفاوتی نبود میان کسانی که در سالهای قبل مقاومت کرده و یا در برابر زندانبانان تمکین کرده بودند، دولت می خواست تعدادی را از دم تیغ بگذراند تا دیگران مرعوب و منفعل شوند. امروز که به آن نامه فکر می کنم، تردید دارم که آیا آن نامه منعکس کننده تمام احساسات ما بوده است؟

۱ نظر:

  1. با سلام به شما
    و درود نثار روح شهدای راه آزادی

    با این‌که سال‌های بسیاری از این فاجعه می‌گذرد اما هنوز مردم از آن آگاه نشده‌اند. آن‌طور که باید.
    پس نوشتن از آن و پرداختن به زوایای مختلف آن قتل عام وحشیانه، یکی از کارهایی است که همیشه باید در مسیر آزادی انجام دهیم.
    ممنون از تلاش بسیار شما در راه آزادی
    با اجازه لینک دادم

    شاد و موفق باشید
    آزاد و پایدار باد ایران و ایرانی

    پاسخحذف